حالا وقت پاسداشت است
این گفتوگو با من به مناسبت روز هنر انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۹۲ در همشهری محله (منطقه ۶) منتشر شده است.
هنر انقلاب اسلامی، شروع، اوج و افول آن در گفتوگو با هنرمند هممحلهای
حالا وقت پاسداشت است نه شروع دوباره
عاطفه خیرخواه
بیستم فروردین ماه سال ۱۳۷۲، روزی است که مرتضی آوینی، هنرمند متعهد و اهل قلم، براثر انفجار مین به شهادت رسید. تلاشهای بیوقفه او دراحیای ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و هنر متعهدانهاش در سالهای پس از پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، بهانهای شد تا با پیشنهاد عده ای از هنرمندان حوزه هنری به رهبر معظم انقلاب، این روز، روز «هنر انقلاب اسلامی» نامیده شود. آوینی را که بیشتر با «روایت فتح» میشناسند. مسئول واحد تلویزیونی حوزه هنری بود و سالها در منطقه ما رفتو آمد داشت. این مناسبت بهانهای شد تا با هنرمندان منطقه با موضوع هنر انقلاب اسلامی گفتوگو کنیم.
- درباره امیر عبدالحسینی:
امیر عبدالحسینی طراح گرافیک، مدیر هنری، پژوهشگر هنر و مدرس دانشگاه، متولد ۱۳۵۳ است. او کارشناس فیلمسازی (کارگردانی) از دانشکده صدا و سیما و کارشناس ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او سالها در مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری فعالیت داشت.
عبدالحسینی درسالهای گذشته دبیری بیش از ۲۰ رویداد ملی و بینالمللی را بر عهده داشت که از شاخصترین آنها میتوان به جایزه جهانی بیداری، سومین جشنواره هنرهای تجسمی فجر، ۲ دوره آرتاکسپوی رسمی تهران، استادان بزرگ نستعلیق، چهارمین سوگواره پوسترهای عاشورایی، نمایشگاه شاهکارهای هنر خیالینگاری و… اشاره کرد. انتشار ۱۷ مقاله در نشریههای تخصصی، حضور در ۱۹ نمایشگاه، عضویت در هیأت انتخاب و داوران ۱۴ رویداد هنر تجسمی و تدریس در دانشکدههای هنری در فهرست فعالیتهای او قرار دارد.
هنر چه جایگاهی در زیبایی منظر شهری ما دارد؟ آیا در آنچه به عنوان زیباسازی میبینیم، رد پایی از هنر انقلاب اسلامی دیده می شود؟ هنر انقلاب اسلامی را تا چه اندازه در نقش برجستههای شهری، نقاشیهای دیواری و… می بینیم تا الهام بخش رشادتهای فعالان انقلاب اسلامی و سالهای دفاع مقدس باشد؟ آیا تصویرهایی که به عنوان نقاشی دیواری میبینیم، وجاهت هنری لازم را دارند؟ برای رسیدن به پاسخ این سئوالها با امیر عبدالحسینی که مدیر هنری، طراح گرافیک، پژوهشگر هنر و مدرس دانشگاه است، گفتوگو کردیم. او اکنون مدیر هنرهای تجسمی و امور موزههای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است و به خوبی منطقه ما را میشناسد.
هنر تجسمی را بعد از پیروزی انقلاب اسلامی چطور میبینید؟
در روزگاری که کارم را در واحد هنرهای تجسمی حوزه هنری آغاز کردم با هنرمندانی آشنا شدم که در حوزه هنرهای تجسمی ماهرانه و چیرهدستانه دستی بر آتش نقش و خط و بوم داشتندو به هنرمندان انقلاب نامیده میشدند. آنجا پاتوق مهمی برای ایشان بود. هنرمندانی چون کاظم چلیپا، ابوالفضل عالی، ناصر پلنگی، ایرج اسکندری، حسن یاقوتی، علی وزیریان، مصطفی ندرلو، محمد خزایی و… که در درخشش هنر انقلاب اسلامی و زندهنگه داشتن روزگارانی که برای به موفقیت رسیدنش شهامتها به خرج داده شد، تاثیری انکارناپذیر داشتند. سال ۷۵ که وارد حوزه هنری شدم و سالهای قبل از آن، اوج شکوفایی هنر انقلاب بود که البته این اوج شکوفایی درحوزه هنری رقم خورد. هنر تجسمی بعد از انقلاب در روزگاری با این گروه و فضای هنری بسیار خوش درخشید و ماندگار شد.
چرا سال ۷۵ و پیش از آن؟
به هرحال هنر انقلاب مثل هر جنبش هنری نقطه آغاز، اوج و دوره کمرنگ دارد. اکنون هنر انقلاب اسلامی در دوره کم رونقی خود به سر میبرد. هنر انقلاب این روزها از روزهای اوج خود فاصله گرفته است. سالهای ۱۳۶۱تا ۱۳۷۶دوران طلایی هنرهای تجسمی و موسیقی با رویکرد هنر انقلاب اسلامی بود که البته هنر ادبیات هم در این دوره مراحل اوج خود را گذراند. در عرصه هنرهای تجسمی که از انقلاب میگوییم نقاشی و پوستر از اهمیت بیشتری بهره مندند که البته به خاطر کیفیت خوب و کمیت بالایی که داشتند، خوب دید شدند و در مضامین هم میخواستند مفاهیم انقلابی را پیگیر باشند که قدر مسلم این اتفاق در آن سالها افتاد. ما شاخصترین کارهای هنر انقلاب اسلامی را در همان سالها داشتیم. تابلوی «بمباران» حسین خسروجردی، اثر «مقاومت» ناصر پلنگی، نقاشی «کویر» از کاظم چلیپا و… هنوز هم جزو آثار فاخر و بیهمتاست. هنرمندان آن دوره دست به جریانسازی زدند که برخاسته از آرمانهای انقلابیشان بود. این جریانسازیها و حرکتهای منسجم در حالی شکل گرفت که گروه هنری متشکل از هنرمندان نامدار تجسمی، پاتوق خود در حوزه هنری را حفظ کرده بودند، به تدریج وقتی هر یک از هم دور شدند، آن پاتوق و تشکل و گروه و به تبع آن دغدغههای هنری از بین رفت و کم کم دوره کم رونقی هنر تجسمی انقلاب آغاز شد.
مثل مکتب نقاشی سقاخانه و قهوهخانهای که کمرنگ شد.
همین طور است. جنبش نقاشی خیالینگاری یا به تعبیری نقاشی قهوهخانهای که دوره آغازی داشت و مرحله رشد و شکوفایی را پشت سر گذاشت، بعد از افول جایگاه قهوهخانهها کمرونقتر شد و این اتفاق در این حوزه هم افتاد. طبیعی است وقتی دغدغه چیزی ازبین برود مسائل وابسته به آن هم از بین خواهد رفت. هنر انقلاب اسلامی در دوره طلایی خود بسیار جریان ساز بود. اما حالا دیگر از تاثیرگذاری آن در هنرهای تجسمی معاصر کاسته شده است.
چرا؟
یک جنبش هنری که خود جوش شکل میگیرد، تاثیرگذاریاش از همان دغدغههای هنری متعهدانه شکل میگیرد. دغدغههای هنرمندان عرصه هنر انقلاب اسلامی کم کم متاثر از شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه شده و چند سالی است که هنرمند انقلاب اسلامی از منظر اجتماعی کار میکند. انقلاب پدیدهای نو بود که هنرمند را با آن روحیه انقلابی و شور و هیجانی که داشت پیش برد و او خود را مکلف به خلق اثر هنری بسیار تاثیر گذار میدانست. اما دغدغهها وقتی به روزمرگی تبدیل میشود، کم خاصیت میشود.
هنرمندان جوان نمیتوانند دوباره آن دوره طلایی هنر تجسمی انقلاب اسلامی را تکرار کنند؟
امروزه جوانترها هم میخواهند به نوعی راه یکی از آن هنرمندان را بروند و حرف تازهای برای گفتن ندارند. به نظر من در هنر انقلاب هر حرف ناب و نگاه خلاقانهای که بود مصطفی گودرزی، حسین حسروجری، مرتضی اسدی، ایرج اسکندری، کاظم چلیپا ، ناصر پلنگی و… که جزو اولینها بودند، عنوان کردند. جوانترها هم نه آن تجربه دارند و نه شناخت آن مضامین را.
پس چه باید کرد؟
به نظرم نباید اصراری به خلق آثار جدید در این عرصه داشته باشیم بلکه باید به فکر پاسداشت آثار طلایی آن دوران باشیم و استفاده خوبی از آنها کنیم. نکته بسیار مهم این است که آیا ما اکنون از آن دوران طلایی آثار پژوهشی و علمی مستند داریم که بدون غرضورزیهای شخصی و به دور از نگرشهای سیاسی انجام شده باشد؟ نداریم. این یک ضعف بزرگ است که از بهترین دوره هنر ایران که با حماسهها و شهامتهای انقلابی و دفاع مقدس گره خورده است یک اثر پژوهشی و علمی برای استفاده دانشجویان، دانشآموزان، پژوهشگران و… وجود ندارد. من هم اگر وارد حوزه هنری نمیشدم و با بزرگان هنر تجسمی انقلاب اسلامی آشنا نمیشدم شاید در بسیاری موارد در شناخت و درک این موضوع دچار مشکل میشدم.
یعنی هیچ اثر نوشتاری در این زمینه نداریم؟
تنها ۲ جلد کتاب تصویری که حوزه هنری همان دهه ۶۰ در آلمان به چاپ رساند و کتابی دیگر با عنوان «تجدید میثاق» که شامل مجموعه مقالاتی در عرصه هنر انقلاب اسلامی است که به بهانه برگزاری نمایشگاهی که در سال ۷۸ با عنوان «۲۰ سال انقلاب اسلامی در نقاشی معاصر ایران» منتشر شد. البته پایاننامههایی هم در دانشکدههای هنری انجام شده، اما هنر انقلاب بسیار وسیع و گسترده و موثر و جریانساز بود و زمان آن است که به نحو مطلوب با آثار پژوهشی و دانشگاهی حفظ و حراست و ترویج و معرفی شود.
شما معتقدید اکنون نمیتوانیم آن دوران طلایی را تکرار کنیم و فقط میتوانیم آن آثار را حفظ و نگهداری کنیم. اما هنرمندانی هم هستند که بیهیچ چشمداشتی با شور و هیجان قلبی، سعی میکنند هنر انقلاب را زنده نگه دارند.
البته این مهم را نمیتوان منکر شد که درهمان دوران طلایی هم اینچنین بود. هنرمندانی چون برادران شیشهگران، مش صفر، منوچهر معتبر و… که خودجوش به خلق آثار هنری بسیار ارزشمند و فاخر دست زدند که نمونهاش هم تکرار شدنی نیست. اما باید پذیرفت که انقلاب و جنگ به هرحال روی هنرمندان تاثیر گذاشت و خیلی از هنرمندان نیز بدون کوچکترین توقعی به خلق اثر در این حوزه پرداختند. در واقع هنرمندان هم از انقلاب و رخدادهای مربوط به آن تاثیر میگیرند و هم بر آن تاثیر میگذارند. اما شاید اصرار بر ادامه دادن تحمیلی جریان هنر انقلاب اسلامی درست و علمی نباشد و برنامههای بزرگ هنری و یا ارائه آثار ماندگار مثل آن زمان رقم نخورد، اما این وظیفه همه ماست که آثار آن دوره را حفظ، صیانت و زنده بداریم. الان اگر بخواهیم آثار دیگری با موضوع هنر انقلاب را با همان قدرت و قوت و اثربخشی تولید و ارائه کنیم. باید با کدام هنرمند این کار را انجام دهیم؟ در بهترین حالت هنرمند جوان امروز ما فقط آن حماسهها را روایتگری میکند، چون آن را درک نکرده است و بر اساس شنیدههایش خلق اثر میکند. در صورتی که احساس هنرمندان انقلاب در روزگار اوج هنر انقلاب با مضامین و مفاهیم و اعتقاد و باور قلبی در هم آمیخته بود.
درحوزه شهری، رد پای هنر انقلاب اسلامی دیده میشود؟
اگر بخواهم از ۱۰۰ به این مسئله نمره دهم، متاسفانه زیر ۱۰ است. هنر انقلاب اسلامی درعرصه هنر شهری تاثیرگذار نبود با اینکه قابلیتهای لازم را داشت. آثارهنری انقلابهای چین و مکزیک در موزه هنر انقلاب این کشورها نگهداری میشود و در فهرست یادمانها و نمادهای شهری قرار گرفته است. اما تاثیر هنر انقلاب در نقش برجستهها، مجسمهها، و دیوارنگارهها و…در منظر شهری بسیار کمرنگ است. مثلاً در منظقه ما که میدان انقلاب و دانشگاه تهران ویژهترین نمادهای انقلاب اسلامی هستند از زیبایی لازم و بهرهمندی از هنر انقلاب اسلامی محرومند، اثر زیبای ایرج اسکندری در میدان انقلاب، همیشه محصور در آذینبندیهایی است که سازمان زیباسازی غیر کارشناسانه آن را انجام میدهد. یا اینکه چرا مقابل دانشگاه تهران که مرکز تجمعها و جنبشهای انقلاب اسلامی ایران بود نباید آثار حجمی متناسب و درخور ببینیم؟
پیشنهاد شما چیست ؟
بدیهی است که هرکار زیبا، هر اتفاق قشنگ و هر حرکت اصولی باید از یک کانون تصمیمگیری کاملاً کارشناسی بهرهمند باشد. خلق یک اثر زیبا در منظر شهری باید چند عنصر مهم را در خود داشته باشد. نگاه روانشناسانه، جامعهشناسانه، معمارانه، هنرمندانه برای خلق این اثر لازم است، که البته در راس همه اینها یک مدیریت فرهنگی هنری دغدغه»ند و مطلع را میطلبد که تجربهای گرانسنگ را پشت سر گذاشته باشد. شهروندان از کنار یک اثر هنری مثل دیوارنگاره به راحتی عبور میکنند، به رنگش، موضوعش، تنوعش، سادگیاش و وجه هنریاش توجه کامل دارند، چه بسا که از کنار یک اثر با انزجار میگذرند و در کنار یک اثر دقایقی میایستند و به آن نگاه میکنند و ضمن لذت بردن، تحت تاثیر فرم و یا بیان موضوع هم قرار میگیرند.
یعنی هرگاه یک اثر هنری شهری دچار شعارگرایی شده باشد دلزدگی میآورد، درست است ؟
کاملاً درست است هرجا که شعار وارد یک اثر هنری شهری شود به همان سرعت که تاثیرگذاری مقطعی و آنی دارد به همان سرعت نیز فراموش میشود. اگر چه تمامی آثار هنری حاوی پیام و مضمون هستند، اما روایت سطحی و رو برای مخاطب جذاب نیست و اثر شعارزده را نمیپذیرد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.