نمایشگاه کنجینه موزه هنرهای معاصر تهران - عکس: مهناز صحاف

واسطه گری و سفارش در روند اقتصاد هنر

گفتوگوی آروشا مشتاق‌زاده با من برای پایان‌نامه تحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد با موضوع اقتصاد هنر

دانشگاه هنر (پردیس هنر فارابی)

واسطه‌گری و سفارش‌ در روند اقتصاد هنر

خودتان فکر می­کنید، فارغ از این­که مدیر هنری هستید، در بازار هنر چه کار دیگری انجام می­دهید؟

در حال حاضر در بازار هنر فعالیتی ندارم. اما در روزگاری کارهای کوچک می­خریدم و در تلاش بودم تا مجموعه­داری را تجربه کنم. این­روزها بیشتر گرفتار کارهای اداری، تدریس و برنامه­های اجرایی هستم. اما فعالیتها و رویدادهای اقتصادی هنر را دنبال میکنم و تا حدودی در جریان مباحث روز این حوزه هستم.

اگر بخواهید خودتان را در یکی از این گروه­های اقتصاد هنر تعریف کنید، ترجیح می­دهید در کدام گروه دیده شوید؟

از آن­جا در گستره وسیعی از هنر فعالیت داشته­ام از بین موارد مورد اشاره شما هنرمند بودن، مجموعه­دار بودن، کیوریتور بودن و منقدبودن گزینه­های مورد علاقه من است. از همین رو است که هر کدام از این موارد را تجربه­کردم. اگرچه در هیچکدام از آنها وضعیت مطلوبی را به دست نیاوردم و بیشتر به کارشناس بودن در این حوزه بسنده کردم، اما به نظرم همه این­ها می­تواند در هنر معاصر تاثیرگذار باشند.

 

 یک آرت­دیلر معمولا واسطه­ی چه کسی با چه کسی است؟ هنرمند با گالری، هنرمند با مجموعه­دار، گالری با مجموعه­دار یا … ؟

آرت دیلر را می­توانیم دلال، واسطه و یا بازاریاب آثار هنری بنامیم. او کسی­است که با هنرمندان، گالری­داران، مجموعه­داران و خریداران خصوصی و دولتی و یا با واسطه­های دیگر در ارتباط است. او فرصت­ها و تهدیدها را می­شناسد و در گستره ارتباط و شناخت به درآمدزایی مشغول است.

 

معمولا این ارتباط را به چه شکلی پیدا می­کند؟ به این معنا که به چه شکلی یا بر اساس چه معیار یا معیارهایی این ارتباط را بین دو طرف برقرار می­کند؟

اگر بخواهم کارشناسانه پاسخ دهم باید یک تقسیم‌بندی جغرافیایی داشته باشم. ایران و خارج از کشور. طبیعتا معیارها و مصادیق یک آرت‌دیلر برای کشورهایی که سابقه خرید و فروش و حراجی در آنها طولانی است، با کشور ما (که اقتصاد هنری معاصر امری نوپاست) متفاوت است. آرت دیلر یا به تعبیری واسطه در ایران اندکی به اقتصاد آشناست و اندکی هم به هنر. کمتر دیده­ام که یک واسطه هنری هر دو مقوله را خوب بشناسد. اما با همان اندک دانش به تدریج با جامعه اقتصادی هنر(هنرمند، گالری­دار، مجموعه دار، نویسنده و منتقد و خریدارن مقطعی) ارتباط می­گیرد و نقش خود را ایفا می­کند.

 

فکر می­کنید در بازار هنر ایران چه کسانی پتانسیل بیشتری برای تبدیل شدن به یک واسط هنری را دارند؟

واسط هنری باید ویژگی­هایی از جمله شناخت بازار هنر، شناخت نسبی ار وضعیت هنر معاصر ایران و جهان، روابط عمومی خوب، روحیه ارتباط­گیری، روحیه اجتماعی و شناخت اوضاع جامعه، تسلط به فن بازاریابی و فروشندگی و آشنا به شیوه­های مذاکره و متقاعدکردن خریدار و دارای مهارتهای ارتباطی بازار هنر باشد.

 

در حال حاضر چه کسانی بیشتر به این کار مشغول هستند؟

اگر فقط ایران را مد نظر قرار دهم می‌توانم واسطه­ها را به چند دسته تقسیم کنم.

گروه اول شامل کسانی هستند که سال‌ها در عرصه فرهنگ و هنر کار کرده و گاها مسئولیت‌هایی هم داشته­اند و اکنون در دوران بازنشستگی فرصتی یافته­اند تا با استفاده از سابقه و ارتباطات، به واسطه­گری در خرید و فروش آثار هنری بپردازند. به قول معروف هم سرگرمند، هم خانه­نشین نیستند و هم از این میان درآمدی کسب می­کنند.

در گروه دوم افرادی جای می­گیرند که شغلشان و امرار معاششان واسطه­گری است. یعنی از این راه درآمد‌زایی دارند و مدام به دنبال فروشنده و خریدار هستند. محدوده کاری و کالا هم مهم نیست. ملک، ماشین، موبایل، فرش، تابلوفرش، کامپیوتر، عتیقه، نقاشی قدیمی، نقاشی ایرانی، خوشنویسی، کتاب خطی و … هر چیز دیگری که بتوانند بخرند و البته برایش خریداری هم بیابند.

گروه دیگر افرادی هستند که با خریدار آثار هنری ( نهاد و اداره و سازمان دولتی، ارگان خصوصی، سرمایه­گذار، کلکسیونر، سرمایه­دار و …) مرتبطند و همین ارتباط عامل تبدیل شدنشان به یک واسطه هنری ست.

گروه بعدی جوانان متمولی هستند که به خرید و فروش آثار هنری علاقه­مند شدند و با تسلط به ابزار و تکنولوژی نوین مجازی و تاثیرپذیری از حراجی­ها به سرمایه­گذاری خرید و فروش در حراجی­ها یا واسطه­های دیگر مشغولند.

دسته دیگری هم هستند که این بازار را تازه و کم رقیب یافته­اند و از سویی از قیمت­های بالا و پرت و عجیب و غریب هم شوک زده و شگفت­زده­اند و فرصتی برای ایجاد هیاهو و هیجان و پول­ درآوردن یافته­اند.

اگر چه این تقسیم­بندی خیلی دقیق نیست اما واسطه­های هنری را می­توان در یکی از این گروهها گنجاند. اگر بیشتر بررسی کنم شاید بتوانم گروه­بندی کارشناسانه­تری را ارائه کنم.

 

آیا می­توان روند خاصی را در فعالیت آرت­دیلرها در ایران مشاهده کرد؟ از نوع ارتباطی که با سایر گروه­ها برقرار می­کنند تا برنامه­ریزی­هایی که ممکن است انجام دهند.

روند علمی و دقیقی وجود ندارد. فقط ارتباط است و رقابت. اگربخواهم کارشناسانه­تر حرف بزنم باید بگویم اساس واسطه­گری بر استفاده از فرصت­ها با کمک گستره ارتباطات و به منظور پیروزی در رقابت با سایر واسطه­هاست. البته خود ارتباطات گستره وسیعی دارد و به افراد حقیقی و حقوقی و ابزارهای دیگر ارتباط جمعی هم اشاره می­کند.

 

در حال حاضر آثار چطور انتخاب می­شوند؟ معیار، عموما، چیست؟

متاسفم که بگویم معیار فقط و فقط و فقط پول است و ارزش­های غیر مادی و فرهنگی مانند ارزش هنری، مفهوم اجتماعی، تاثیر فرهنگی، رونق اقتصاد هنر، اشتغال­زایی، کارآفرینی، زیباسازی محل سکونت و کار و … تمامی ویژگی­هایی که به نظر زیبا می­آید فقط مصرف ژورنالیستی و خبری و پز و ادا و اطوار دارد. معیارهای روز با زبان بنگاهی “بفروش بودن” و “آینده داشتن” و “برند بودن” اثر است.

 

به­نظرتان چرا نسبت به آرت­دیلر در ایران دید منفی وجود دارد؟

هر جا که لفظ واسطه و دلال می­آید نگاه و گرایش منفی هم وجود دارد. در تصور مردم جامعه، واسطه­ها مصداق کسانی هستند که به دنبال پول بی­زحمت و بی­دردسر و بدون سرمایه­گذاری هستند. آنها به تعبیری طرفین خریدار و فروشنده را متقاعد و به هم متصل میکنند. شاید از این منظر است که در نگاه مرسوم واسطه­ها خوشایند نیستند.

 

چرا با این­که به­نظر می­رسد، لااقل در دوره­ای، تعداد آرت­دیلرها در ایران زیاد شد، معمولا افراد از این­که آرت­دیلر نامیده شوند اکراه دارند؟

به خاطر همان تصور عمومی است که در سوال قبل پاسخ دادم. آن­ها کار خودشان را مشاوره وکارشناسی می­دانند و علاقه­مندند با این عنوان خطاب شوند. گروهی هم عنوان مدیر اقتصاد هنر را برمی­گزینند. اکراه آن­ها از نوع کارشان نیست.، بلکه از تصورشان به واژه دلال یا واسطه ناشی می­شود.

 

آیا به نظر شما آرت­دیلر را در بازار هنر ایران می­توان به­شکل یک گروه دید؟ اگر بله ویژگی­های خاص این گروه از نظر شما چیست؟

اگر چه آرت دیلر به یک شخص اطلاق شده و در اغلب موارد هم آرت دیلر به صورت انفرادی فعالیت می­کند اما در مواقعی برای یک هدف بزرگتر و یا سود بیشتر و یا افزایش و کاهش قیمت یک اثر به صورت گروهی فعالیت می­کنند و روند مشترکی را پیش می­گیرند.

 

در مورد سفارش­دهنده صحبت کردید. فکر می­کنید بتوان سفارش­دهنده را زیرمجموعه­ی آرت­دیلر دانست یا در حال حاضر در ایران شخصیت مستقلی پیدا کرده است؟

سفارش یک بحث جدی است که شاید مجال و فرصت دیگری بطلبد. زمانی که سخن از سفارش در هنر به میان می­آید بسیاری از شاهکارهای هنری ایران و جهان به ذهنم می­آید که در دوره­های تاریخی محصول سفارش بوده است. این امر در معماری اسلامی و معماری­های تاریخی و کم نظیر سایر نقاط جهان به وفور دیده میشود. در نقاشی و نگارگری و کتاب­آرایی و خوشنویسی هم میتوانید نمونه­های متعددی از شاهکارهای محصول سفارش را نام ببرید. در هنر معاصر می‌توانم پوستر و تصویرسازی را نام ببرم که مستقیما محصول سفارش است. یا چون تمرکز کار شما روی نقاشی معاصر است جنبش هنرمندان انقلاب اسلامی را نام میبرم که خودجوش شکل گرفت اما با تاسیس حوزه اندیشه و هنر اسلامی (که بعدها به حوزه هنری تغییر یافت)، تداوم و استمرار یافت و هنرمندانی در یک برهه زمانی گردآمدند و آثاری را خلق و ارائه کردند.

با این مقدمه کوتاه سفارش در اقتصاد هنر را از چند منظر بیان میکنم.

اول سفارش­های رشته­ای است مثل مد شدن خط نقاشی یا نقاشیخط. گالری­دارن و واسطه­ها و خریداران و مجموعه­داران و پولداران پس از استقبال از خرید و فروش این نوع هنری به خوشنویسان گفتند نقاشی‌خط کار کنند و به نقاشان هم گفتند در آثارشان از المانهای نوشتاری استفاده کنند. در بعضی موارد خود هنرمند به اصطلاح جوگیر شد و روند کارش را به سمت بازار تغییر داد و خودش سفارش­دهنده خودش شد. البته این سفارش نه تنها به خلق آثار هنری مطلوب منجر نشد بلکه غالبا به آشفتگی هنری و رسدن به بیان هنری سخیف و نازل و دون پایه انجامید. اگر حسین زنده­رودی، فرامرز پیل­آرام، صادق تبریزی، رضا مافی را به عنوان نسل یک این جریان بنامیم در ادامه به نام‌های محمد احصایی، نصراله افجه­ای، جلیل رسولی و صداقت جباری و چند نفر دیگر از هنرمندان می­رسیم که جملگی هم سرآمد هنرند و هم در اقتصاد هنر موفق بوده­اند و آثارشان با اقبال و استقبال مواجه بوده است. همین الان با یک جستجوی اینترنتی ساده به صدها نام بر می‌خوریم که تحت تاثیر هیجان موجود به نقاشی خط روی آوردند. این یکی از آسیب­های جدی سفارش در اقتصاد هنر بوده و هست.

نوع دیگری از سفارش، سفارش­های بازاری است. برخی دیگر از گروه‌های طبقه­بندی شده مذکور به سفارش­های به اصطلاح بازاری می­پردازند. مثلا یک پرده نقاشی خیالی­نگاری ازیک هنرمند که دیگر در قید حیات نیست را به شخص دیگری سفارش می­دهند تا کپی کند. یا اثر یک هنرمند خارجی که توان و امکان خریدش مهیا نیست را به فرد دیگری سفارش می­دهند تا کپی کند. یا مثلا تابلوی چوگان محمد فرشچیان را به نقاشان، نگارگران و صنعتگران سفارش می­دهند تا در قالب نقاشی، نگارگری، چوب، فلز، شیشه، چاپ پارچه و … و با ابعاد مختلف کارکنند. اگر چه این نوع از کارها معمولا در اکسپوها و حراجی­ها راه ندارند اما بخشی از بازار خرید و فروش را به خود اختصاص می­دهند و در بسیاری از هنرهای سنتی و تابلوفرش­ها، قیمت این تولیدات قابل توجه است.

در هر حال این­ها نمونه کوچکی بودند اما عنصر سفارش در بازار هنر خودش یک مبحث بسیار مهم و تاثیرگزار در جریان اقتصادی است.

 

به­نظرتان در حال حاضر گالری چقدر تاثیرگذار است؟ تاثیر آن را در زمان حاضر بیشتر می­دانید یا پیش از این؟

گالری­ها همواره در این امر موثرند و کم و بیش بودن تاثیر در دوره­های مختلف به شرایط متفاوتی برمی­گردد. اما مهمترین شرط مدیر گالری است. طبیعتا هر چقدر شخص گالری­دار به چرخه و فرآیند اقتصادی هنر اشراف بیشتری داشته باشد به همان نسبت موثر است.

 

به­نظر می­رسد کسانی وارد یکی از این حرفه­ها می­شوند که به­شکلی پس­زمینه­ی هنری دارند (شاید بتوان مجموعه­دار و آرت­دیلر را در مواردی مستثنی کرد). شما با این حرف موافقید؟ فکر می­کنید چرا؟

زیاد موافق نیستم. بررسی کنید که از حدود ۵۰۰ نگارخانه که به فعالیت مشغولند چندتای آن‌ها و تا چه اندازه پس­زمینه و شناخت هنری دارند؟ شاید بیست­درصد آن­ها شناخت داشته باشند. مابقی وقتی از هنر حرف می­زنند هر کار غیرعلمی و مهارتی و اوقات­فراغتی را هم هنر می­دانند. اگر شناخت وجود داشت که وضعیت هنرهای تجسمی معاصر و بازار خرید و فروش آثار هنری تا این اندازه افتضاح نبود.

 

مهم­ترین گالری­های تهران به­نظر شما کدوم­ها هستند؟ (عکاسی/نقاشی، اقتصادی/زیبایی­شناسی)

اگر چه تعداد گالری­های تهران زیاد و این روند طی سالهای اخیر تحت تاثیر اکسپوها، حراجی­ها و آرت­فیرها رو به افزایش است، اما با تاسف تعداد گالری­های حرفه­ای و موثر و مسلط انگشت­شمار است. اگر بخواهم به گالری­های خوب اشاره کنم میتوانم از گالری­های هور(یعقوب امدادیان)، شیرین(شیرین پرتوی)، دی (فریال سلحشور)، آتبین(فرهاد آذرین)، هما(هنگامه معمری)، آریا، ساربان، مژده و …  نام ببرم.

البته این انتخاب شناخت و سلیقه من است و ویژگی­ها و معیارهایی از جمله سابقه، تجربه، تخصص، حمایت از جوانان، همکاری و حضور استادان صاحب­نام و کسوت، تسلط بر قیمت­گذاری و کارشناسی آثار، جریان­سازی هنر، فاصله گرفتن از هیجانات کاذب و هیاهوی رسانه­ای برای نفع شخصی، عدم توجه با باندبازی و گروه­بندی رایج اقتصادی، توجه به اصل هنر در کنار منافع مادی و… مد نظرم بوده است.

آیا به کسی که می­تواند در این زمینه فرد موفقی باشد کمک می­کنید؟ به چه شکل؟ معیار شما برای سنجش موفقیت این فرد چه خواهد بود؟

بله. واسطه­گری درست و اصولی یک حرفه و مهارت است و اگر روال درستی داشته باشد برای خریدار و فروشنده و سایر افراد موثر در این چرخه مفید فایده خواهد بود. بنابراین اگر چنین فردی به من مراجعه کند حتما راهنماییش می­کنم و او را به مجموعه­ای از افراد موثر در چرخه خرید و فروش آثار هنری معرفی می­کنم. اما چنین کسی ترجیح می­دهد راه خودش را خودش پیدا کند و معمولا هیچ فردی نمی­خواهد خودش را به عنوان واسطه معرفی کند.

آیا او را به کسی معرفی می­کنید؟ یا پیشنهاد ملاقات با کسی را به او می­دهید؟ چه کسانی را؟

بله حتما او را به افرادی که در حوزه خرید و فروش فعالند معرفی می­کنم.

آیا تا به حال شخصا و مستقلا در این زمینه کار کرده­اید؟ ترجیح می­دهید در فضای موجود کار کنید یا تمایل دارید به­شکلی تغییری به­وجود بیاورید؟

تجربه من به برگزاری دو دوره آرت­اکسپوی تهران در سالهای ۸۷ و ۸۸ برمی­گردد. در همان رویدادها تمام تلاشم بر نظام­مندی و ساماندهی بازار اقتصادی هنر بود اما نتوانستم شرایط مطلوبی را فراهم کنم. دغدغه اصلی من تغییر جدی و اساسی در این بازار است و اگر شرایطی برایم مهیا شود قطعا پیگیر مصوبات بودجه­ای نهاد قانون­گذار و تعیین ساز و کار و شاخصه­های نظارتی و حمایتی و مدیریت واحد آن خواهم بود. اما با کمال تاسف و در این شرایط، این امر فقط یک امید دور به نظر می‌رسد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − پنج =