عطار و موسیقی
روزی دوست خوب هنرمند امیرعباس ستایشگر با من تماس گرفت و قرار دیداری تنظیم شد. امیرعباس در آن جلسه به من گفت که طرحی را به استاد رضا مهدوی ارائه کرده و او گفته طرح بسیار خوبی است که اگر میخواهی به شایستگی اجرا شود به سراغ امیر عبدالحسینی برو و دلیل دیدار نیز همین بوده و هست. این طرح برگزاری نشست و همایشی با عنوان “عطار و موسیقی” بود. در دیدار چهارشنبههای هنر تایید برگزاری برنامه را از دکتر محمود صلاحی گرفتم و محتوای آن نیز با همراهی امیرعباس ستایشگر تنظیم شد. عطار و موسیقی با هدف بررسی محورهای اندیشه عطار نیشابوری و به مدت ۳ شب با حضور استادان صاحب نام و نوازندگان مطرح کشور در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
این رویداد روز چهارشنبه ۳۰ تیرماه با سخنرانی دکتر محمود صلاحی رییس محترم سازمان آغاز شد و جمع کثیری از علاقمندان و مخاطبان موسیقی و ادبیات طی ۳ شب میهمان فرهنگسرای ارسباران بودند. سخنرانی دکتر ایرج شهبازی، اجرای تکنوازی سعید نایب محمدی (نوازنده عود) و اجرای گروهی با هنرمندی مهدی امامی(آواز)، امیر شفیعی(تار) و هوشمند عبادی(نی) از دیگر برنامههای اولین شب همایش بود که با استقبال مخاطبان موسیقی رو بهرو شد.
عطار نگین نیشابور است
دکتر محمود صلاحی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران سخنران ویژه افتتاحیه مراسم بود که ضمن خوشامدگویی به حاضران گفت: بزرگترین ابزار هویتی ما در تاریخ زبان فارسی است که هویتش را از ادبیات میگیرد. نغزترین کلام ادبیات ما هم شعر است، تا جایی که بسیاری از علمای ما هم در شعر گفتن دستی بر آتش داشتهاند. مثلاً علامه طباطبایی را در نظر بگیرید که چه توجهی به عمق شعر فارسی داشته است. یا امام خمینی (ره) و علمای دیگری که به این حوزه علاقهمند بودند.
وی اضافه کرد: یکی از هفت کتاب عطار، منطقالطیر است با آن اشعار نغز و پرمغز. عطار میخواهد اوج عرفان را در یک پرواز معنوی بیان کند، میآید شیخ صنعان را میسراید که ۴۰۹ بیت است. داستان فردی که ۴۰۰ شاگرد مجتهد دارد و خیلی حج به جا آورده، یک شب خواب میبیند که دارد به بتی در روم سجده میکند. بعد برای پیدا کردن حقیقت حرکت میکند و ماجراهایی پیش میآید که توصیه میکنم حتماً آن را بخوانید.
قهرمان شعرهای عطار شخصیت دیوانه است
سخنران اصلی روز اول همایش دکتر ایرج شهبازی، پژوهشگر ادبی و استاد دانشگاه بود. شهبازی موضوع اصلی سخنرانیاش را گستاخیهای عارفان با خدا در شعرهای عطار اعلام کرد و گفت: گستاخی در گذشته معنای صمیمیت هم داشته است. یکی از مباحث شیرین در عرفان خراسان و عرفان عطار این است که عارف میتواند با خدا گستاخ باشد. در این عرفان خدا موجودی شوخیپذیر است و خداوند در این گستاخی با عنایت نگاه میکند. تا به حال کسی اندازه عطار در این موضوع کار نکرده و اصلاً در منطقالطیر یکی از پرسشهایی که پرندگان از هدهد دارند این است که میشود با خدا شوخی کرد؟
این مدرس زبان و ادبیات فارسی اضافه کرد: از نظر عطار کسی که بخواهد با خداوند گستاخی کند، باید چهار شرط داشته باشد. رازدار خدا باشد، عاشق خدا باشد، ادب را رعایت کند و به حد جنون رسیده باشد. یک حدیثی داریم که میگوید از چند نفر قلم تکلیف برداشته شده و یکی از آنها دیوانهها هستند. عارفان ما برای اینکه بتوانند هر حرفی بزنند در پرده جنون این کار را میکردند.
وی تصریح کرد: قهرمان شعرهای عطار شخصیت دیوانه است و عطار از زبان او حرفهایی میزند که بینظیر است و از این شخصیت به خوبی استفاده میکند.
شهبازی چند مورد از اعتراضاتی که عطار از زبان عارفان و خطاب به خداوند گفته را این گونه عنوان کرد: از دست دادن عزیزان، پدیدههای طبیعی که باعث مرگ و میر میشوند، فقر و گرسنگی، بیتوجهی به مخلوقات، توزیع ناعادلانه ثروت در جهان، بیتوجهی به امور جهان و خساست خداوند موضوعاتی هستند که عطار در قالب شوخی با خداوند به آنها پرداخته است. وی در پایان گفت: از نظر عطار خدا موجودی است که میشود سر به سر او گذاشت و لحظات شیرینی داشت. این در فرهنگ ما بینظیر است، چون ما عادت کردیم که با اشک و آه سراغ خدا برویم، ولی خدا لبخندهای ما را هم دوست دارد. عطار میگوید گاهی با شوخی کردن آدمها میتوانند حاجتهای بزرگی از خدا بگیرند. امیدوارم صحبتهایم دریچهای رو به عطار باز کرده باشد.
دومین شب همایش / ۳۱تیرماه:
تکنوازی کمانچه با اجرای حسام اینانلو آغازگر این همایش بود و پس از آن دکتر بهرام پروین گنابادی به عنوان سخنران درخصوص تصوف و عرفان سخن گفت و تاثیر موسیقی و دلیل توجه عطار نیشابوری به آن را تبیین کرد.
اجرای گروهی مجتبی عسگری(آواز)، حمیدرضا حسنپور(تار)، کاوه معتمدیان(کمانچه)، نوا سلیمانی(عود) و محمد جعفر قاضی عسگر(تنبک) بخش پایانی شب دوم همایش «عطار و موسیقی» بود که مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت.
دکتر گنابادی در سخنان خود اشاره نمودند: وقتی درباره تصوف و عرفان سخن میگوییم منظورمان عرفان تا زمان جامی یعنی پس از مولانا است. عرفان فارسی در این دوره در اوج خود و به بهترین شکل ممکن بوده است. در واقع تصوف و عرفان معادل یکدیگر هستند و بعد از مولانا هیچ نمونه زیبایی از عرفان تجربی نداریم.
خالق «از توس تا یوش» ادامه داد: قرار است امشب درباره موسیقی و عرفان عطار صحبت کنیم. این موضوع که موسیقی در عرفان ما چه جایگاهی دارد و چرا به آن اهمیت میدهند، بحث امشب ماست. زمانی که نهضتی با عنوان عرفان به وجود آمد پیشنهادی اساسی داشت. اینکه اگر میخواهید انسان شوید باید دلتان را پاک کنید. بعد از پاک کردن دل همه چیز درست میشود. دل را نیز دو چیز صاف میکند یکی زیبایی را دیدن و دیگری زیبایی را شنیدن.
وی در ادامه منظور از عشق الهی را که در متون ادبیات فارسی بسیار به آن اشاره شده است، تبیین کرد و گفت: این فقط یک تمثیل است. فقط دلتان را صاف کنید، ببینید و بشنوید. سماع که در متون عرفانی به آن اشاره شده است به معنی شنیدن است. برای سماع سه مرحله در متون قائل هستند. بشنوید، به وجد بیایید و بچرخید. در کتب صوفیه نیز مطالب متعددی برای اثبات شنیدن موسیقی نوشتهاند.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی اضافه کرد: در همه کتابهای عرفانی فصلی با عنوان سماع وجود دارد که در آن با بحث کلامی و با استناد به آیات قرآن و احادیث ثابت میکنند نوع خاصی از موسیقی هست که حرام نیست. در آن کتابها به دو نوع موسیقی اشاره میشود، یکی لاهی و دیگری الهی. منظور از موسیقی لاهی همان موسیقیهای مربوط به عیش و عشرت است، که مردود است و موسیقی الهی همان است که روح را تصفیه میکند. نباید مفسده باشد و دیگر اینکه اشعاری که برآن موسیقی سوار میشود باید حکمتانگیز باشد.
وی در ادامه موسیقی را در تمام اجسام جهان ساری و جاری دانست و نسبت به نظر صوفی در این باره گفت: صوفی معتقد است که وقتی تمام مراحل سیر و سلوک را طی کنید، یک چیزی به نام وقت بدست میآید و چیزی که برشما وارد میشود حال است. حال در واقع واردی غیبی است که در لحظه وقت به دست میآید. ابن الوقت بودن صوفی نیز بسیار مثبت است. تمام کوشش عرفا بر این است که در آن لحظه حال بهشان دست بدهد.
گنابادی به دستیابی وقت و حال وارد شدن بر عارف اشاره و بر از خود بی خود شدن صوفی تاکید کرد و افزود: صوفی وقتی چیز زیبایی میبیند یک لحظه از خود بی خود میشود. با شنیدن موسیقی هم از خود بی خود میشود. همانطور که صوفیان میگویند باید آن خود را از بین ببرید و در طول ۴۰-۵۰ سال آرام آرام لحظههایی را تجربه کنید تا یاد بگیرید از خود بی خود شوید. منِ منفی را از بین ببرید و خودخواهی را کنار بگذارید.
داور جشنواره علمی پژوهشی «خوارزمی» تصریح کرد: این همه توجه به موسیقی در آثار افرادی چون عطار برای این است که لحظاتی منِ منفی را کنار گذاشته و بتوانیم خودخواهی را کنار بگذاریم. تصوف ما از این حیث یکی از پیشروترین فرقهها و نهضتهای فرهنگی است که در جهان به وجود آمده و تاکید آنها بر موسیقی به این دلیل است.
سومین شب همایش/ اول مرداد
در سومین و آخرین شب همایش «عطار و موسیقی» دکتر امیرحسین ماحوزی به مقایسه اشعار عطار و حافظ پرداخت و از تأثیر شعر عطار بر جهانبینی حافظ سخن گفت.
تکنوازی تار و سه تار با اجرای پویان بیگلر خالق آثاری چون خاک غریب، سوگ بهار، اشک افشان، سفر خاموش و عارف شیدا آغازگر این همایش بود. بخش پایانی اختصاص داشت به اجرای رپرتوآری با ۴ قطعه با هنرمندی پوریا اخواص (آواز)، علیاصغر عربشاهی (تار)، سهیل صادقی (کمانچه) و زکریا یوسفی (نوازنده سازهای کوبهای) مقدمه آتش عشق، ساز تنها، ضربی شورِ دست، ساز و آواز و و تصنیف آغاز غمازی را اجرا کردند.
در شعر عطار سفری از طلب به فنا صورت میگیرد
دکتر امیر حسین ماحوزی سخنران آخرین شب بود. وی با موضوع مقایسه اشعار عطار با حافظ و تأثیر عطار بر جهانبینی حافظ به سخنرانی پرداخت. دکتر ماحوزی در ابتدای سخنان خود گفت: تجربه کفر انسان را با سیاهی درون خودش آشنا میکند، از سیاهی بیرون میکشد و به سوی یافتن گنج پنهانی میکشاند. خیلیها گمان میکنند که شعر حافظ فقط قسمت اول داستان شیخ صنعان را دیده است. میدانید که زمانی که شیخ صنعان رو به کفر میآورد و غرورش میشکند باز میگردد که این چندان در اشعار حافظ بروز و ظهور ندارد. بخش دیگری از آنچه که عطار میگوید درباره گذر از کفر است. ماندن در کفر هم چندان درست نیست. تو باید کافر بشوی به آن ایمان و باید گذر کنی از کفر.
وی افزود: غزلی در اشعار حافظ هست: «دوش رفتم به در میکده خواب آلوده/ خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده»
در این شعر آنچه که جالب است این است که این بار بر خلاف همیشه که به در مسجد میرفت به در میکده رفته است و این خلاف داستان عطار است. به حرف پیر مغان هم عمل کرده «به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید» ولی حالا «مغبچه باده فروش» و نه زاهد آمده است اعتراض میکند.
این استاد دانشگاه درباره تأثیر شعر عطار بر جهانبینی حافظ گفت: آنچه میراث عطار است و به حافظ رسیده این است که ما در اشعار آنها با یک پارادوکس ویژه روبروییم که عشق برتر از جفتهای متضاد قرار میگیرد. کفر و ایمان را باهم در آن میبینید و هیچ کدام تنها نیستند. «باز کن چشم و ببین کز بی نشانی در جهان/ نور با آب سیه از یک مکان پیدا شدهاست»
وی افزود: ما میبینیم که ویژگی رند حافظ هم دقیقاً همین است. خاصترین غزلهای حافظ آنجایی است که رند حافظ بالاتر از جفتهای متضاد عشق پرواز میکند و میداند که این جفتها اگر کاملاً از هم جدا شوند، به هم ضربه میزنند و یکدیگر را از بین میبرند. و اگر تو اینها را کاملاً از هم جدا نکنی و بدانی سیاهی در درون سپیدی است، زندگی شکل دیگری میشود که خودت را پاک میکنی «گر چه ما بندگان پادشهیم/ پادشاهان ملک صبحگهیم/گنج در آستین و کیسه تهی/ جام گیتی نما و خاک رهیم»
امیرحسین ماحوزی در ادامه گفت: شعر عطار با یک گستاخی عجیبی همراه است. این گستاخی خیلی ملامتی است. هیچ دیوانی در شعر فارسی تا به این حد گستاخانه اعلام و اعتراف به گبر و بت پرستی نکرده است. این را حتی در شور عصیانهای مولانا و حافظ هم نمیبینیم. «عاشق و رند و نظر بازم و میگویم فاش» مقایسه کنید با «منم آن گبر دیرینه که بتخانه بنا کردم».
وی افزود: انگار این داستان در حافظ به یک تعادلی میرسد؛ شورش و لذتگرایی همراه با یک افتخار و آزادی. شاید هم زمانه حافظ اجازه بروز آن را نمیدهد.
این پژوهشگر عنوان کرد: حافظ هم البته ملامتی است، ضد دروغ و ضد ریاست اما عطار خیلی سرکش و تند دروغ میگوید و اعتراف میکند که اهل نفاق است. البته که حافظ هیچ وقت ادعای دروغ نمیکند راستی و صفای خالص دارد و هیچ وقت نمیگوید من صوفی نا صافم. آنچه که میگوید لذت بردن با یک طنز پنهان است.
وی در پایان به یکی دیگر از اشتراکات حافظ و عطار پرداخت و گفت: در شعر عطار سفری از طلب به فنا و در راه عشق با راهنمایی پیری چون حلاج صورت میگیرد و در شعر حافظ رند در پی پیر مغان از عشق به حیرت پا میگذارد.
همایش عطار و موسیقی با دبیری امیرعباس ستایشگر آهنگساز، نوازنده و پژوهشگر جوان عرصه موسیقی کشور ساماندهی شد و طی ۳ شب اجرا با میزبانی ۲۰۰۰ مخاطب علاقهمند به موسیقی و ادبیات مورد اقبال و استقبال قرار گرفت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.