سومین جشنواره هنر جوان
در سال ۱۳۸۵، مسئولیت برگزاری سومین جشنواره هنر جوان به من سپرده شد و با حکم مجید ریاضی –سرپرست وقت مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری- به عنوان دبیر این رویداد منصوب شدم و شورای سیاستگذاری این رویداد متشکل از دکتر حسن بنیانیان، دکتر محمد خزایی، مجید ریاضی، سید مسعود شجاعی طباطبایی، امیر عبدالحسینی و حمید عجمی شکل گرفت.
سومین جشنواره هنر جوان در ۵ رشته نقاشی، پوستر، تصویرسازی، کاریکاتور و خوشنویسی اعلام فراخوان داد و هنرمندان ۱۷ تا ۳۰ ساله دعوت شدند تا آثارشان را بر اساس قوانین و شرایط و موضوعات جشنواره به دبیرخانه ارسال کنند.
یکی از وجوه تمایز و نکات قابل توجه این دوره از جشنواره، ترکیب هیأت انتخاب و داوری آن بود. ۲۷ استاد و هنرمند صاحبنام در این دوره از جشنواره انتخاب و داوری آثار را بر عهده گرفتند.
احمد آقاقلیزاده، آیدین آغداشلو، مرتضی اسدی، نصرالله افجهای، محمدعلی بنیاسدی، صداقت جباری، کاظم چلیپا، ابراهیم حقیقی، محمد خزایی، حسین خسروجردی، مسعود شجاعی طباطبایی، فرشید شفیعی، فرهاد صادقی، حبیبالله صادقی، بهمن عبدی، حمید عجمی، علی درخشی، حسین غلامی، یدالله کابلی خوانساری، مسعود نجابتی، مصطفی ندرلو، سید محسن نورینجفی، حسین نیرومند، اکبر نیکانپور، احمد وکیلی اردبیلی، ابوالفضل همتی آهویی و حسن یاقوتی انتخاب و داوری آثار این دوره از جشنواره را بر عهده داشتند.
نکته مهم و قابل توجه دیگر آن بود که برای اولین بار آثار هنرمندان جوان کشور بر دیوارهای موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش در آمد. این امر در ابتدا بسیار دشوار بود و مخالفتهایی با برگزاری نمایش آثار این جشنواره وجود داشت، اما بعد از برگزاری با اقبال و استقبال شایان توجهی مواجه شد. به گونهای که رسانهها با تیترهایی از جمله “نوید تغییر در نگرش مدیریت هنری” و یا “آثار جوانان شایسته ارائه در موزه هنرهای معاصر تهران” و … از این نمایشگاه حمایت کردند.
نکته مهم دیگری که باید گفته و ثبت شود آن است که سومین جشنواره هنر جوان در بهمن ماه سال ۹۵ و همزمان با جشنوارههای هنری فجر در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد. در آن زمان هنرمند گرامی حبیبالله صادقی به عنوان مدیرکل هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مسئولیت ساماندهی هنرهای تجسمی کشور را بر عهده داشت و این پیشنهاد مطرح شد که در کنار جشنوارههای فیلم و تئاتر و موسیقی فجر، به بهانه همین نمایشگاه، جشنواره هنرهای تجسمی فجر هم شکل بگیرد که این امر چند سال بعد در دستور کار اداره کل هنرهای تجسمی قرار گرفت و جشنواره تجسمی فجر هم به جشنوارههای فجر افزوده شد.
در کاتالوگ سومین جشنواره هنر جوان آمده بود: “نسلی که در زمانه ما نسل جوان ناميده میشود شايد يکی از شگفتترين و پيچيدهترين نسلهايی باشد که تاريخ تاکنون ديده است. اين نسل از يک سو در آغاز هزارة سوم قرار دارد. هزارهاي که به عقيدة بسياري از اربابان رأی و نظر، آخرالزمان نام دارد. از مناسبات اين هزارة شگفت، گريز و گزيری نيست. اما تن دادن به اين مناسبات نيز نمیتواند در شأن نسلي باشد که ميخواهد طرحي نو در عالم بيفکند. اين نسل اگرچه به حسب تقويم غالب در هزارة سوم میزيد اما به علت تعلق خاطر و پيوندی که با باورهاي اصيل و هويت قومي و ديني خود دارد، در تاريخ پانزدهم هجري متوطن است؛ تاريخی که بر مدار توحيد ميگردد. چگونه ميتوان در دو تاريخی که از اساس و بنيان سرشت متفاوتي دارند به سر برد؟ تأمل در پاسخ به اين پرسش فرصت و مجالي ميطلبد که در حوصلة اين ديباچة مختصر نيست. اما آنچه مسلم است اين که تکاپوی شکوهمند نسل جوان براي رسيدن به مرحلهی است که انسان ايراني مسلمان پايی محکم و ا ستوار بر زمين داشته باشد و سري شيدايی و پرشور در آسمان. بیگمان زادراه اين مسير حيرتانگيز بايد تهوري اعجابانگيز باشد و به راستي چه کساني شايستهتر از هنرمندان جوان ميتوانند پيش قراولان اين کاروان باشند؛ چرا که هنر و جوانی با تهور پيوندی ذاتی دارد.
دستاندرکاران جشنواره هنر جوان، با چنين نظر و منظری سومين جشنواره تجربي هنر جوان را طراحی کردند. کردند. تلفيقي از مسائل دنيای معاصر کهن، و باورهای اصيل و کهن موضوعات اين جشنواره را تشکيل میدهد.
دفتر سومين دوره از جشنواره هنر جوان، در پنج رشته و هر رشته با دو موضوع گشوده شد. در رشته کاريکاتور، فرهنگ شهروندی موضوع محوري قرار گرفته است. شايد هيچ قالب ديگری در ميان رشتههای گوناگون هنرهای تجسمی چنين قابليتی را نداشته باشد. يکي از بزرگترين مشکلات کشورهاي توسعه نيافته و يا در حال توسعه، بيگانه بودن مردمان آن با فرهنگ شهروندی ا ست. اقتضائات دنيای جديد آنان را مجبور میکند تا در کلان شهرها زندگي کنند. اما از آن جايي که با مناسبات زيست شهری بيگانهاند، شهرها بيش از آنکه محلي براي امن و آسايش آنان باشد، خاطرشان را آشفته و دماغشان را پريشان میسازد. کاريکاتوريستها بهتر از هر کس ديگری میتوانند با زباني صريح و گزنده اين وضعيت تراژيک و در عين حال مضحک را به تصوير بکشند تا دريابيم که صرف زيستن در آسمانخراشها و برجهای سر به فلک کشيده به معنای داشتن فرهنگ شهروندی نيست. هر اندازه که کاريکاتور براي پرداختن به مسائل کنوني در جهان معاصر مناسب مينمايد، هنر خوشنويسي براي گريز به عوالم معنوي و مقدس مناسب است. ذکر صلوات بر آخرين رسول خدا و خاندان عصمت و طهارت از زمان زادهشدن در جان و تن انسان ايراني مینشيند و تا پايان هستی با او باقی میماند. اگر قرار باشد برای نوشتن خوشنويسان تنها يک سطر انتخاب کنيم، ذکر صلوات نابترين آنهاست. در ميان شاعران پارسیگو شايد هيچ شاعر بزرگی را نتوان يافت که ديوان او از نعت پيامبر اعظم (ص) تهی باشد. اين فصل از ادبيات فارسي که از شيرينترين فصول آن به شمار میآيد با کرشمة هنر خوشنويسی جلوهای دوچندان پيدا خواهد کرد. از همين منظر اين دو موضوع در رشته خوشنويسی برگزيده شدند. در رشتة تصويرسازی نيز اساس بر فرهنگ اصيل اسلامی ايرانی گذاشته شده است. از ميان قصص قرآني، قصه حضرت موسي(ع) برگزيده شده است. اين انتخاب شايد بهترين پاسخ به کسانی باشد که گمان میکنند اسلام و به ويژه تشيع با ديگر اديان سر سازگاری ندارد. اهل انصاف میدانند که مسلمانان نه تنها با ديگر اديان آسمانی مشکل ندارند بلکه براي تمام پيامبران الهی و پيروان حقيقي آنان ارج و اعتباري ويژهای قائلند. پرداختن به يکي از اصيلترين منابع شعر فارسی در کنار قصص قرآنی نيز بيانگر اين موضوع است که فرهنگ ايراني تافته جدابافتهاي از فرهنگ قرآني نيست. به همين خاطر از شاهنامه، خوان هفتم برگزيده شده است؛ آخرين خوانی که رستم دستان در آن به نبرد با پليدي برميخيزد. اين خود نيز ميتواند نشانهاي باشد از غلبه بر پليديها و تباهيها. صلح در جهان معاصر از مفاهيم رايجي است که مدام آن را ميشنويم. همه از صلح سخن ميگويند. حتی آنان که زبانی جز زر و زور و تزوير نميشناسند. اما به راستي صلح چيست؟ شايد هيچکس براي بيان اين مفهوم شايستهتر از هنرمندان نباشد؛ چرا که هنر فينفسه دعوت به صلح و آرامش است و هنرمند همواره طالب و خواهان صلح. پس بايد از هنرمندان بخواهيم تا دربارة مفهوم حقيقي صلح با زبان هنر سخن بگويند. به همين خاطر، از پوسترسازان جوان خواسته شده است تا با پوسترهاي خود به ترسيم صلح بپردازند. در جهان کنوني سيماي حقيقي اسلام مورد تعرض بسياري از اربابان جهل و جور قرار گرفته است، در اين مقام نيز حقيقت را بايد نزد هنرمندان جستجو کرد. آنان به ما خواهند گفت حقيقت چيست و دشمنان حقيقت چه کساني هستند؟ و به همين علت ترسيم سيماي اسلام در جهان معاصر نيز بر دوش پوسترسازان جوان گذاشته شده است. در ميان هنرهاي تجسمی، رشتة نقاشی ديرپاترين و کهنترين رشته به شمار ميآيد. اگر بخواهيم براي ارتباط با خالق هستی نيز دنبال شيوهای کهن باشيم «نيايش» عامترين و فراگيرترين شکل ارتباط آدمي با خداوند است. نيايش ارتباط بیواسطة مخلوق با خالق است. بيهيچ آدابي و ترتيبي. به تصويرکشيدن اين رابطة شيرين و شگفت خود نيايشی است هنرمندانه. تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد”.
در دبیرخانه سومین جشنوراه هنر جوان همکاران خویم مهدی مرادی، حسن بهنامیار، راضیه عزیز محمدی، مریم خدادادیان، مینا خدادادیان، مرضیه صلاح، محبوبه صفایی، فاطمه عطایی، سکینه شیری در کنار من بودند و امور اجرایی این رویداد را بر عهده داشتند. مسئولیت ستاد خبری جشنواره نیز بر عهده محسن فرجی نویسنده ارجمند بود.
نشانه جشنواره توسط استاد صداقت جباری طراحی شد و استادان حسین خسروجردی و حمید عجمی نیز هر کدام پوستر جداگانه و شاخصی برای این رویداد طراحی و ارائه کردند.
عکسهای هنرمندان و پرتره داوران هم توسط سید ابراهیم حسینی ثبت شد و سعید عجمی هم کاتالوگ و کتاب جشنواره را طراحی کرد. نظارت فنی چاپ کتاب نفیس جشنواره نیز بر عهده غلامرضا احمدزاده بود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.