نمایشگاه فروش آثار جند نسل از هنرمدان معاصر ایران (تابلوهای کوچک)

سه تصوير از ضرورت اقتصاد هنر

این مطلب را به عنوان دبیر آرت اکسپوی ۸۸ تهران برای مقدمه کتاب آثار این رویداد نوشتم

سه تصوير از ضرورت آن‌چه اقتصاد هنر می‌ناميم

تصوير اول: هنرمندی يك حرفه‌ تمام‌وقت است. هنرمند پاره‌وقت و نيمه‌وقت نداريم و اگر هم داريم، بخشي از هنرش تجسم و تجسد نمی‌يابد و در خيال او می‌ماند؛ چرا كه پاره‌ای از ذهن و زبان و انديشه‌اش، درگير كاری است غير هنر. يعني يا بايد در محل كارش با ارباب‌رجوعي سر و كله بزند يا در شغلي آزاد، تكاپو و تلاش كند تا ناني به دست آورد. با اين اوصاف، وضعيت مطلوب چيست؟ پاسخ، ساده و روشن است: هنرمنديِ تمام‌وقت و گماشتن همه‌ی نيرو و انرژی و استعداد و تجربه براي خلق اثر هنری. اين اتفاق مبارك هم در صورتی روی می‌دهد كه هنرمند، فارغ از دغدغه‌ی معيشت، همه‌ی لحظاتش را هنرمندانه طی كند. اين هم يعنی رسيدن «اقتصاد هنر» به جايگاه واقعی خود. به عبارتی، اگر هنرمند به جای پرداختن به مشغله‌ای غيرهنری، تماماً در خدمت خلق آثارش باشد و بازاری پررونق هم در پيش روی خود ببيند تا كالای او را به بهايی واقعي بخرد، آن‌وقت می‌توان به هنرمندی تمام‌وقت رسيد. اين‌جاست كه در چرخه‌ای كامل و رضايت‌بخش، هنرمند خلق مي‌كند و مخاطب براي كسب كردن اين خلق، بها مي‌پردازد. رسيدن به اين وضعيت، از چند منظر سودمند است؛ نخست آن‌كه هنرمند به معنای واقعی كلمه، «حرفه‌ای» مي‌شود و حرفه‌اش مي‌شود خيال كردن و انديشيدن و توليد اثر هنری. يعنی اين‌كه همه‌ی جان و انديشه‌ی هنرمندانه‌ی او از قوه به فعل درمي‌آيد و ما با سيمای كاملی از يك هنرمند روبه‌رو مي‌شويم، نه چهره‌ای مخدوش و معيوب كه تنها بخشي از هنرمندی اوست. ديگر آن‌كه چنين فرآيند خجسته‌ای، آزاد ساختن ذهن او از بازار كسب و كاری غير هنری است كه بدين ترتيب، از پيرايه‌های آن خلاصی می‌يابد و همه‌‌ی آن‌چه مي‌بيند و مي‌خواند و انجام مي‌دهد، در خدمت هنر است. يعني فرصت و مجال می‌يابد كه به جز خلق، خود را هم تقويت و تجهيز كند تا با ذهنی امروزين و پويا و غنی به ادامه‌ی مسير بينديشد.

تصوير دوم: در يك تقسيم‌بندی كلی و شايد كمی غير دقيق، می‌توان مردم جامعه را به دو دسته تقسيم كرد. يك دسته آن‌ها كه در و ديوار خانه و محل كارشان را مزين به آثار هنری كرده‌اند و دسته‌ی دومی كه بيگانه از عالم هنر، به زيست خود ادامه مي‌دهند. در ميان دسته‌ي اول هم باز يك تقسيم‌بندي، قابل بازيابي است؛ دسته‌ای كه ذوق هنري پرورده و قابل قبولي دارند و به هر تصوير و نقشی رضايت نمی‌دهند و دسته‌ای ديگر كه به هنری عوامانه و به تعبيری پيش‌افتاده، دل‌خوش كرده‌اند.

پويايي و شكوفايي اقتصاد هنر، براي همه‌ی اين دسته‌ها و گروه‌های اجتماع، حرفی براي گفتن دارد. برای آن‌ها كه ذوق هنری دارند و به دنبال آثار برتر هستند، بازاری پر و پيمان و در دسترس فراهم می‌كند تا بهترين كالای هنری را برگزينند و به محل زيست و كار خود ببرند. برای آن‌ها كه با زيباشناسی ضعيف‌تری به سراغ هنر رفته‌اند، اين امكان را فراهم می‌كند كه چشم و ذهن خود را تقويت كنند و در مسير اين ارتقاء، آرام آرام به سمت آثاری هنری‌تر و ارجمندتر جذب شوند. برای آن‌ها هم كه در رؤياهای‌شان، جای نقش و تصوير خالی است، اين مجال را فراهم می‌آورد تا بتوانند براي چشم و روح‌شان هم خوراكی جذاب و دلخواه فراهم كنند و نيازهای درون‌شان را بی‌پاسخ نگذارند.

در تصوير اول اين نوشته، از چرخه‌ای سخن گفتيم كه با حضور هنرمند و مخاطب، كامل می‌شود. اكنون می‌توان تكامل اين چرخه را بدين شكل ترسيم كرد كه با رونق گرفتن اقتصاد هنر، از يك سوی هنرمند به خلق پيوسته‌ی آثاری فراوان‌تر و متعالی‌تر مي‌پردازد. از سوی ديگر هم مخاطب و مشتری، با درك و دريافتی واقعي از ارزش و ضرورت وجود هنر در زندگی، خريدار كالايی معنوی می‌شود كه هنرمند آفريده است. از همين روی، در اين عرصه همان‌قدر كه فراهم آوردن مجال و فراغت و بازار برای هنرمند اهميت دارد، پرورش و جذب مشتريان اين بازار نيز دارای اهميت است كه با شكوفايي اقتصاد هنر و خريد و فروش آثار هنری، شكل می‌گيرد. البته از اين نكته مهم غافل نشويم كه حركت روان اين چرخه نياز به مديريتی پر توان دارد كه در اين ميان، نگارخانه‌داران نقش اصلی و اساسی را در ساماندهی اقتصاد هنر برعهده دارند.

تصوير سوم: نيل پستمن، استاد برجسته‌ی علوم ارتباطات، در جمله‌ای درخشان می‌گويد: «كودكان پيام‌های زنده‌ای هستند كه ما برای آيندگان می‌فرستيم؛ آيندگانی كه هرگز آن‌ها را نمی‌بينيم.»

اين عبارت پستمن، علاوه بر زيبايی و شاعرانگی، در حوزه‌ی ارتباطات انساني، به تمامي درست و ارزشمند است. اما اين واقعيتي است كه انسان بدون فرهنگ، موجودی است مانند ساير موجودات. فرهنگ هم عصاره‌ی انديشه و خيال و ادراك آدميزاد است كه در قالب ادبيات و هنر به آيندگان می‌رسد. پس ترديدی نيست كه اين وظيفه‌ای انسانی است تا علاوه بر رساندن كودكان به نسل‌های آينده، آن‌ها را مجهز به فرهنگ كنيم و برای آن‌ها گنجينه‌‌ای از هنر نيز به جای بگذاريم. اين فرآيند حياتی و بسيار مهم نيز از طريق رونق اقتصاد هنر روی می‌دهد. مگر محل زيست هنرمند تا چه اندازه برای نگهداری آثار او فضاي مناسبی دارد و مگر تا چه اندازه، آينده قابل پيش‌بينی است كه خوش‌بين باشيم آثار هنری فارغ از گزند باد و باران و ايام، به نسل‌های آتی می‌رسد؟ در اين‌جاست كه حاميان و دوستداران هنر، با خريد آثار هنری و مراقبت ويژه از اين كالاهای ارزشمند، آن‌ها را برای آيندگان، محفوظ می‌دارند. اگر هم نهادهای دولتي خريداران اين آثار باشند، می‌توان با خيالي آسوده‌تر اين توقع و انتظار را داشت كه ماحصل كوشش‌های هنری خالقان، به گنجينه‌ها و موزه‌ها راه يابد و به چشم و نگاه نسل‌های بعدی برسد. از همين روی، می‌توان گفت اقتصاد هنر و بالندگي و شكوفايي آن، علاوه بر حفظ بُعد فيزيكي آثار هنری، آن‌ها را به آيندگان مي‌رساند تا حامل فرهنگي غني باشند و به درستي بدانند كه زيست و محيط و نحوه‌ی انديشيدن نسل گذشته، چگونه در آينه‌ی هنر متجلي شده است.

هر كدام از اين سه تصوير كه در اين نوشته به نمايش درآمد، به تنهايي بر ضرورت و اهميت اقتصاد هنر و تأثير آن بر امروز و فرداي جامعه‌ی ما، صحه می‌گذارد. اما اين واقعيتی غم‌انگيز است كه چنين مقوله‌ي مهمي تا كنون، چندان كه بايد و شايد، مركز توجه نبوده است. با اين همه، اصحاب هنر و دوستداران زيبايی و خيال و پرواز آرزوهای آدمي، نااميد نبوده و نيستند. برپايي نمايشگاه‌­ها و حراجی‌­های آثار هنری نماد و نشانه‌ای از همين اميدواری است تا در روزگاری نه‌چندان دور، اقتصاد هنر، جايگاه واقعي خود را بيابد. ضمن آن‌كه ارزش افزوده آثار در ساليان آينده، سرمايه ‌هنری (گنجينه هنری) ارزشمندی را برای خريدان فراهم می‌آورد.

امير عبدالحسينى
دبیر آرت اکسپوی تهران

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه + 5 =