نشریه هنرهای تجسمی - شماره 27

خط شكسته، بهار خط نستعليق است

این گفت‌وگوی من با استاد یدالله کابلی خوانساری در شماره ۲۷ نشریه تخصصی هنرهای تجسمی منتشر شد.

گفتگو با استاد يدالله كابلي خوانساري

خط شكسته، بهار خط نستعليق است

هر كه را با خط سبزت سر سودا باشد

پاي از اين دايره بيرون ننهد تا باشد

تلاش خوشنويسان براي رسيدن به صورت متعالي در خط سبب شد تا هنر خوشنويسي به تصاوير بصري براي كلام قدسي تبديل شود. كلام آسماني در قالب خط و خوشنويسي صورت زميني گرفت و البته كه هيچ هنري به اندازه خوشنويسي مستعد پذيرش رنگ و بوي قداست نبوده است. خوشنويس هنرمندي است كه با جهد بسيار و توشه معرفت راه كمال را مي‌پيمايد و هر چه كه فضل و كمالش بيشتر مي‌شود، خطوطي كه مي‌نگارد از طلابت بيشتري برخوردار است.

استاد يدالله كابلي خوانساري از نوادر روزگار ماست. بيهوده نيست اگر بگوييم كه سرافرازي خط شكسته نستعليق در اين دوران به همت ارزشمند و قلم توانمند ايشان بوده است. استاد كابلي متولد ۱۳۲۸ خوانسار و داراي گواهي‌نامه درجه يك هنري است. شرح فعاليت‌هاي ايشان و حقي كه به گردن هنر خوشنويسي ايران اسلامي دارند فراتر از اين است كه در اين مجال كوتاه بگنجد. فقط اشاره مي‌شود  كه تا به حال ۱۲ عنوان كتاب از جمله شكسته‌نويسي و شكسته‌خواني، دولت قرآن، باغ نظر، محراب خيال، سماع قلم، كلك شيدايي، دوبيتي‌هاي باباطاهر و… از ايشان منتشر شده است. اولين ديوان حافظ با خط شكسته را نيز در مرحله چاپ و انتشار دارند. استاد كابلي علاوه بر شركت در جشنواره‌ها، همايش‌ها و نمايشگاه‌هاي معتبر به عنوان داور و يا ميهمان و سخنران، بيش از ۱۴ نمايشگاه انفرادي در داخل و بيش از ۲۰ نمايشگاه انفرادي در خارج از كشور داشته‌اند. از جمله مي‌توان به برگزاري نمايشگاه به همراه سخنراني در دانشگاه‌هاي جورج واشنگتن،‌ هاروارد،‌ مري‌لند، اوتاوا، تورنتو، بركلي، ويرجينيا و… اشاره كرد.

با عنايت به ۴۰ سال حضور مؤثر در عرصه هنر خوشنويسي و به ويژه آموزش و تربيت نسلي از هنرمندان جوان و خلاق و به بهانه انتشار اولين ديوان حافظ به خط شكسته نستعليق، با ايشان به گفتگو نشستيم.

خرقد زهد و جام مي‌ گر چه نه در خور همند

اين همه نقش مي‌زنم از جهت رضاي تو

جناب استاد كابلي، اولين استادي خط شكسته در انجمن خوشنويسان توسط شما اخذ شد. از چه زماني شروع به شكسته‌نويسي كرديد؟ آيا شكسته نستعليق خط اصلي شما بود يا به عنوان خط دوم به آن نگاه مي‌كرديد؟

شروع خط‌نويسي من از مدرسه ابتدائي و پشت نيمكت‌هاي كلاس بود با مسابقات هنري دانش‌آموزان شكل جدي به خود گرفت و انگيزه‌اي شد كه آن را جدي‌تر بگيرم و هرگاه به روزهاي بچگي فكر مي‌كنم گمان دارم يك موهبت الهي نصيبم شده است. بعدها در سال ۱۳۴۷ با حضور به محضر استاد شادروان آقا سيدحسن ميرخاني در كلاس‌هاي آزاد خوشنويسي كه نام آن زمان انجمن خوشنويسان بود راه يافتم. بعد از سه سال آموزش و تعليم و بهره‌مندي از وجود معنوي ايشان در سال ۱۳۵۰ در دورة ممتاز خط نستعليق فارغ‌التحصيل شدم. در خلاق همين مدت گاه كه چشمم به نمونه‌اي از خط شكسته مي‌خورد، مجذوب آن مي‌شدم و بي‌آنكه از خصوصيات تعليم و آموزش آن اطلاع يا آشنائي داشته باشم عيناً نقل مي‌كردم. بعد از فراغت از تعليم خط نستعليق، بيشتر از پيش شيفتة هندسه خط شكسته و شكل كلي آن شدم، به طوري كه تقريباً كمتر نستعليق مي‌نوشتم. ولي مشكل بي‌معلمي كار را دشوار مي‌ساخت و به استادي نياز داشتم كه دستگير من شود. هم چنين عدم دسترسي به الگوها و نمونه‌هاي مطلوب و دلخواه كه بسيار نادر و كمياب بود برايم سخت بود.اما با چند فتوكپي بي‌درنگ و رو در آن‌ سال‌ها عطش درونيم را سيراب كردم، تا اينكه حاصل اين تلاش عاشقانه مقبول افتاد و براي راه‌اندازي كلاس‌هاي آموزش خط شكسته در سال ۱۳۵۰ انتخاب شدم. از آن به بعد با كوشش و تلاشي پيوسته در امر توسعه و ترويج خط شكسته، تعليم شاگرد و تربيت مدرس و برگزاري نمايشگاه، به فعاليت پرداختم. ناچار بايد متكي به خود و عوالمي مي‌شدم كه مرا به سر منزل مقصود نزديك مي‌كرد. از آثار قدما تنها به صرف فراگيري استفاده مي‌كردم، ولي آنچه نوشته مي‌شد، حاصل ذوق و انديشه خودم بود، امروز افتخار دارم كه حاصل اين تلاش با انتشار ۱۲ جلد كتاب آموزشي و هنري به بار نشسته و اين فعاليت بي‌وقفه نقش ارزشمندي در شكوفايي اين هنر ظريف در اقصي نقاط كشور داشته است. اين كارنامه قبولي با دستخوش و پاداش احراز اولين انتخاب استاد خط شكسته در سال ۱۳۶۸ همراه شد كه البته بعد از گذشت ۱۹ سال با آنكه به اتفاق آرا در شوراي عالي ارزشيابي تصويب گرديد اما گواهي‌نامه آن هنوز صادر نشده است! ولي پيش از آن‌ها استاد سيدحسن آقا، اين شايستگي را در سال ۱۳۶۵ به دستخط مبارك خودشان در نمايشگاه موزه رضا عباسي مرحمت فرمودند كه موجود است.

 

در مورد شيوه كارتان بعد از اين سير و گذر از اين مراحل و نقش آثارتان در احياي شكسته نستعليق معاصر بفرماييد.

بعد از آنكه چند سالي از دوره آموزش و تعليم در انجمن گذشت، با دستمايه‌هاي گذشتگان كار ادامه يافت. اعتقاد به خلاقيت‌هاي شخصي هميشه در من زنده بود و فرم‌هاي تكراري و كپي‌كاري به شدت برايم ملال‌آور مي‌نمود. يك موسيقي‌دان وقتي كه نت را فرا مي‌گيرد، بايد اين توان را هم به دست آورد كه آهنگ مورد دلخواه خود را بسازد. من هم مدام در اين انديشه بودم كاري كنم كه متعلق به خالق اثر است و نه تقليدكننده. ارزيابي اين سه دهه كار و تلاش بر هيچ كس پوشيده نيست. وقتي شما آثار مكتوب و چاپ‌هاي پي‌در‌پي يك اثر روبه‌رو مي‌شويد و يا وقتي در نمايشگاه‌هاي مختلف در داخل و خارج از سوي صاحب‌نظران تأكيد مي‌شويد، نشانگر آن است كه كاري صورت گرفته، حالا گيريم مقبول حال چند نفري هم نيفتد اصلاً مهم نيست… ما در يك مقطع گسترده و پيوسته‌اي زندگي مي‌كنيم كه در اين دنياي يك‌پارچه همه دستاوردها و انديشه‌هاي مردم دنيا را با خود داريم و آزاد هستيم تا در همه گنجينه‌هاي نفيس دنيا و موزه‌ها راه يابيم. منظور اين است كه نمي‌شود چيزي را از كسي پنهان كرد يا خداي نكرده كسي را فريب داد. گمان مي‌كنم قبل از آن‌كه بخواهيم مدعي حفظ ميراث فرهنگي و هنري باشيم، بايد با احساس مسئوليت و رسالت عمل كنيم. اين امور لازمه‌اش شناخت كافي از جريان‌هاي گذشته و حال است. كسي نمي‌تواند بدون اطلاعات لازم به نقد و بررسي آن بپردازد.

من شخصاً مدعي كار خاصي نيستم ولي آنچه در دنياي خط شكسته اتفاق افتاده مرهون يك از خودگذشتگي و تلاشي است كه مشهود است. اين خط بعد از سيد گلستانه بيش از ۸۰ سال به كلي از عرصه ارتباطات دور افتاد و در دوران معاصر هم كسي به صورت جدي دنبال آن نبود. دو سه تني كه مشتاق پي‌گيري بودند ولي پا به ميدان نگذاشتند. بنده يك تنه يك دهه كلاس‌هاي انجمن را چه در تهران و چه در شهرستان‌ها اداره مي‌كردم. هر جلسه ۶۰ تا ۷۰ نفر هنرجو را تا پاسي از شب تعليم مي‌دادم. تمام چهره‌هاي مستعد شهرستاني را براي راه‌اندازي شعبات تربيت كردم و خوشبختانه بعداً هنرمندان و عزيزان ديگري آمدند و به همت و كوشش و تدبير آن‌ها، امروز ما به چنين عزّت و‌ آبرويي رسيديم. يك جريان خودجوش امروزي بجائي رسيده است كه، در ابعاد گسترده‌اي شاهد بروز چهره‌هاي شاخص شكسته‌نويسي شده‌ايم.

خاستگاه خط شكسته نستعليق كجاست و نسبت خط نستعليق با شكسته نستعليق چگونه تعريف مي‌شود؟

در گذشته بنا بر ضرورت كاربردهاي روزمره، اقلام مختلفي در خوشنويسي پديد آمد و هر قلمي با كاربرد و قابليت‌هاي خود به كار گرفته شد. خط شكسته با توجه به اينكه در شمار آخرين ابداع ذوق هنرمندان خوشنويسي ايراني است، بيشتر در زمينه‌هاي ادبي و شعر و نيز در امر ارسال مراسلات و مكاتبات به كار گرفته شد. در پايان قرن ۱۲ به مدد نبوغ هنرمند يگانه درويش عبدالمجيد طالقاني، اين خط با سيد گلستانه با اوج زيبائي و كمال رسيد. ولي امروزه خاستگاه آن تنها در ابعاد هنري و انتزاعي و ارائه تابلوهاي نمايشگاهي تعريف مي‌شود و چنانچه با ذوق هنرمندان هنرهاي تجسمي سازگار شود هر كس به قدر فهم و درك مي‌تواند آن را دستمايه خلق اثر در تمام عرصه‌ها قرار دهد. همان‌طور كه در مناسبت‌هاي مختلف آئيني و اجتماعي شاهد آن هستيم.

 

چه ارتباطي بين خوشنويسي سنتي ايران با معرفت اسلامي وجود دارد؟ اين ارتباط در فرهنگ ملي ما چه تأثيري مي‌گذارد؟

هنر خوشنويسي از بدو پيدايش با آيينه‌داري كلام وحي اعتبار و منزلت يافت. از اين رو همواره به عنوان هنري اصيل و معنوي شناخته شده و نقش بسيار عمده‌اي در ثبت و ضبط مفاهيم قدسي داشته است، شعر، ادب، حكمت، عرفان و كلام انبياء و اولياء، همواره با خوشنويسي همنشين بوده است. سالك اين راه بايد به مقام و دركي برسد كه مستغرق در معنا و مفاهيم شود. بزرگان اين هنر، همگي اهل معني و اهل باطن و متصل به خير كل و زيبائي مطلق بودند. اين معرفت‌اندوزي همواره پشتوانه‌اي غني براي تعالي بخشيدن به هنرمند خوشنويس محسوب مي‌شود. خوشنويس يا هر هنرمندي كه پاي‌بند سنت و فرهنگ ملي خود مي‌شود، براي معني بخشيدن به آرمان‌ها و اهداف متعالي خود، بايد كمال‌جوئي را تجربه و طي كند و اين مهم جز با سير و سلوك و آگاهي و بصيرت و زنده‌انديشي ممكن و مقدور نمي‌باشد. دستيابي به جلوه‌هاي ارزشمند زندگي، همواره مستلزم تدبير و تلاش است و اين تلاش و پويائي قرن‌هاست كه هويت و ريشه‌هاي فرهنگي و اجتماعي ملت و سرزمين ما را محفوظ داشته است.

 

جناب استاد كابلي، چند سالي است كه مشغول نگارش غزليات حافظ با خط شكسته نستعليق هستند، اين كتاب چگونه شكل گرفت و انتشار كتاب در چه مرحله‌اي است؟

آنچه در خاطر دارم اين است كه بعد از اينكه رسماً به عنوان مدرس خط شكسته به كار مشغول شدم، هر از چند گاهي به محضر شادروان استاد حسين ميرخاني مي‌رسيدم و نمونه‌هايي از خطوط از كار برآمده را به ايشان نشان مي‌دادم. در سال ۱۳۵۴ بود كه ايشان فرمودند كه من غزليات حافظ را بنويسم، هر چه اسرار مي‌كردم كه استاد خط من اصلاً قابليت چنين امر مهمي را ندارد، فرمودند بايد بنويسي. بعد از يكي دو سالي كه گذشت خود دريافتم كه استاد شايد براي قرار دادن من در يك تلاش فراگير چنين امر كرده بودند. آن زمان ديوان را به خط شكسته تمام نوشتم، ولي نسخه اخير كه مورد نظر است در دو ساله ۸۳ تا ۸۵ در ميان فعاليت‌هاي مختلف و متعددي كه داشتم نوشته شده و اميد كه مقبول افتد. گرچه فعاليت ۳۰ ساله اخير خوشنويسي در زندگي من هميشه با ارائه تابلو و آثار نمايشگاهي همراه بوده ولي با به كار گرفتن اقلام خفي و جلي اين آمادگي را فراهم آوردم تا پس از سال‌ها اشتغال پيوسته در امر كتابت، اين مهم به دست آيد. هم اكنون چاپ آن به پايان رسيده و اميد است كه در هفته آخر مهرماه كه همايش خواجه شيراز است و يا به مناسبت هفته خوشنويسي به دوستداران پير مغان هديه گردد.

 

خط شكسته نستعليق علي‌رغم زيبايي‌هاي فراوان و تركيب‌بندي‌هاي جذاب، به خوانايي نستعليق نيست و مخاطب به دشواري آن را مي‌خواند. با توجه به اينكه در خوشنويسي خواندن مكتوب از اهميت فراواني برخوردار است، با اين حال فكر مي‌كنيد اولين ديوان حافظ شكسته نستعليق چه فضايي را ايجاد مي‌كند؟

همان‌طور كه اشاره فرموديد خط شكسته از فرط اتصالات و تركيبات پي‌درپي به زيبائي محض رسيده است. تصور كنيد كه يك حرف (دال) آن با بيش از ده شكل در تركيب‌بندي‌هاي گوناگون طراحي گرديده و هندسه‌اي بي‌بديل در دامنه وسيع خود پديد آورده است. يا به زباني عميق‌تر مخي‌توان تمام انرژي‌هاي آشكار و پنهان و زيبائي‌هاي اقلام گذشته را در ذات اين قلم مشاهده نمود. اگر گفته‌اند خط شكسته بهار خط نستعليق است، يعني هر آنچه در خط نستعليق ناگشوده مانده بود در قلم شكسته شكوفا شد. شكسته در معاني رهائي، آزادي و نبوغ، پايبند اصول و قوائدي خاص است، بالاخص در تركيب‌بندي‌هاي متنوع امروزي كه هم ريشه در اصالت‌هاي گذشته دارد و هم زبان حالي است براي دنياي گسترده و نوين امروزي. اين خط يك جهان‌بيني زنده‌انديش هنري دارد و تا مي‌تواند به شيوه‌اي مقبول و بهره‌وري از ميانگين چرخش‌ها و اتصالات پي‌درپي،‌ الگويي پديد مي‌آورد كه ماهيت آن نستعليق است ولي شكل كلي و كرشمه‌هاي ريز و ظريف حروف و كلمات از شكسته پيروي مي‌كند. با اين وصف، نتيجه شكل مطلوبي خواهد گرفت طوري كه همه سليقه‌ها را به خود جلب مي‌كند.

ضمناً ملت ايران با عنايت به ارتباط تنگاتنگي كه با غزليات شاعر بلندمرتبه و ملي، خواجه شيراز دارند سهولت خواندن آن را نيز پيدا خواهند كرد.

اميد كه انتشار آن هم نمونه تازه‌اي باشد براي علاقه‌مندان به غزل حافظ و خط شكسته، و هم الگوي خوبي باشد براي همه آنهائي كه در آرزوي داشتن خط خوش با چاشني شكسته هستند.

 

جايگاه هنر خوشنويسي در جامعه امروز ايران را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

هنر هميشه به عنوان يك جريان زنده و پويا در متن زندگي مردم، و همه جاي عالم جريان دارد. هنر بيان عواطف و احساساتي مانند شادي‌ها و حسرت‌هائي است كه هر كس به زبان خويش آن را بيان مي‌كند. اين زبان رمزآلود كه با برخورداري از ذوق و نبوغ تجلي پيدا مي‌كند و به دنياي بيرون راه مي‌يابد، همواره به عنوان يك وديعة الهي به شمار مي‌رود. بالاخص هنري مثل خوشنويسي كه ريشه در تاريخ و فرهنگ و سنت كشور ما دارد و هيچ گاه شاهد انقطاع اين جريان گسترده نبوده‌ايم. اين هنر به همراه هزار سال آميختگي با سخن و انديشه انبياء به نوعي جنبش دروني و حقيقي جوهر جان اين ملت است.

حال بايد ديد كه مسئله هم‌سويي آن با روزگار كنوني چگونه است و آيا مي‌توان در دنياي مدرن و تكنولوژي‌زده امروز و با توجه به نياز جوانان آن را تطبيق داد يا نه. يقيناً اين جهان‌بيني در دنياي هنر نيازمد يك دگرانديشي است تا زمينه‌هاي تازه‌اي را براي شرايط امروز و حيات معنوي اين هنر فراهم آورد. ما در هر دوره‌اي كه با بحران روبه‌رو بوده‌ايم، شاهد شكل‌گيري تحولات تازه‌اي شده‌ايم، به طور مثال ميرعماد حسني به دليل قرار گرفتن در موقعيتي خاص و نگاه به گذشته تابناك خود سعي نمود تا چشم‌انداز تازه‌تري را براي فرداي خود ترسيم كند و حرفي براي گفتن داشته باشد. درويش عبدالمجيد طالقاني طرح تازه و بديعي از خط شكسته را ارائه داد. در سده‌هاي بعد هم اين نوانديشي، باعث پيدايش مكاتب شده و شيوه‌هاي ديگري را به‌وجود آورد. در مقطع خاص پايان قرن سيزدهم كه با رويدادهاي تازه در عرصه هنر خوشنويسي مصادف است، ميرحسين ترك، ميرزا غلامرضا اصفهاني، ميرزاي كلهر و گلستانه را شاهد هستيم كه همه آنها با نوعي حيات هنري و نگرشي متفاوت، فرديت هنري خود را با رهائي از محدوديت‌هاي گذشته مطرح كرده و صاحب روشي در تاريخ هنر خوشنويسي شدند كه حاصل يك عمر رنج و رياضت و يك عمر خون جگر خوردن بوده است. اين نگرش را مي‌توان ناشي از همين نبوغ فكري به شمار آورد و با آنكه همگي مو به مو در سايه‌سار بزرگان قبل از خود جاري و ساري بودند، در دوران كمال و پختگي به جوهر ذاتي خود متكي شدند. به قول استاد فرهيخته و فرزانة معاصر آيدين آغداشلو، بزرگاني مثل ميرعلي، ميرعماد، درويش و ميرزاي كلهر با هنر خوشنويسي به عنوان يك هنر زنده برخورد كردند و نوعي از قواعد زيبايي‌شناختي را به وجود آوردند كه پيش از آن‌ها مرسوم نبود.

مثلاً «ميرازي كلهر»، قواعد خط ميرعماد را وقتي حرمت دوچندان نهاد كه در آن اصلاحات ايجاد كرد، نه مثل محمدحسين شيرازي كه منحصراً خط «ميرعماد» را ـ گيرم به استادي تمام ـ تقليد كرد.

اين مقدمه بسيار طولاني شايد تنها راه پاسخگوئي هزار گره سر در گم در سر راه جوانان مستعد، پويا و نوجوي امروز باشد. جواناني كه تشنه نوآوري و خلاقيت هستند ولي به دلايلي متعدد كه مجال بيان آن نيست در محدوديت‌هاي كاري و معذوريت‌هاي اخلاقي مي‌مانند، گاه گريزان مي‌شوند و گاه مفري پيدا مي‌كنند و مسير منطقي را مي‌پيمايند كه قطع يقين اين راه چيزي غير از آن ديدگاه‌هائي است كه به آن ديكته مي‌شود.

امروز هنر خوشنويسي، دچار چنين تشتت ساختاري شده است. عده‌اي با دريافت درست از حقيقت مطلب با توفيق روبه‌رو هستند، عده‌اي نيز به دليل كوتاه‌فكري در كار وامانده‌اند و از ياد رفته‌اند، عده‌اي هم در حال جدال هستند تا بالاخره راهي بيابند تا در گروه خوشنويسان پيشرو معاصر باشند يا همچنان از موجوديت و قابليت‌هاي سرشار و زنده خود دور افتاده و بكوشند تا شبيه سده‌هاي گذشته بنويسند كه بد هم نيست. ولي اگر با آگاهي و وجداني بيدار همراه باشند بايد تنها و تنها به حقيقت بپيوندند، نه اين كه براي گذر از روزمرگي زندگي به كهنه‌پرستي و كپي‌كاري پرداخته و خداي نكرده به جعل نمونه‌هائي ـ البته براي خلق‌الله تشنه ناآشنا ـ بپردازند. با چنين منظري مي‌توان به درخشندگي خوشنويسي امروز و به جواناني كه در تهران و شهرستان‌ها در دهه گذشته بارور شده و به توانمندي‌هاي خوبي رسيده‌اند ـ اين شكوه را مي‌توان در همايش‌هاي بزرگ بين‌المللي مشاهده نمود ـ اميد داشت و احساس غرور كرد.

 

با توجه به نمايشگاه‌هاي متعدد و سخنراني‌هايي كه در همايش‌ها و كنفرانس‌هاي خارج از كشور داشته‌ايد، بفرماييد كه نگاه جامعه بين‌المللي هنر به خوشنويسي سنتي ايران چگونه است؟

خوشنويسي، مثل ساير رويدادهاي فرهنگي ريشه‌دار، براي ملت‌هاي بيدار و فرهنگ‌دوست، هنري شناخته شده است و منزلتي بسيار دارد. اين هنر در كشورهاي اسلامي و اروپائي و حتي آمريكائي ـ كه بيشترين آثار موزه‌هاي آن‌ها در بخش هنرهاي اسلامي از هنرمندان ايراني است ـ داراي احترام است. در ميان هنرهاي تجسمي ايران، خوشنويسي و نگارگري به عنوان هنرهاي قدسي محترم شمرده شده و نفيس‌ترين آثار مكتوب يا قطعات ناب از اساتيد برجسته تاريخ هنر خوشنويسي را مي‌توان در موزه كتابخانه‌هاي ملي لندن، پاريس، موزه‌هاي كاليفرنيا، متروپرلتين نيويورك، مجموعه آثار كتابخانه دانشگاه هاروارد در بوستون، مجموعه ساكلِر در واشنگتن و بسياري از موزه‌ها و گالري‌هاي معتبر دنيا ملاحظه نمود.

از حيث اعتقاد علاقه‌مندي هم برخلاف آنچه كه به نظر مي‌رسد مشتاقان بسياري دارد، چرا كه مواريث فرهنگي سرزمين، ادبيات، شعرا، انديشمندان و عرفان ما، قبل از خود ما، به دست شرق‌شناسان به دست جهانيان رسيده است و در اين رويكرد هر شرق‌شناسي كه به ذوق هنري آراسته بوده، ‌بدون هيچ ترديدي هنر خوشنويسي ايران را تقديس نموده و رساله‌اي در اين باب نگاشته است. مثل بانوي فرهيخته ادب و عرفان معاصر، شادوران «آنه‌ماري شميل» كه گزارش جامعي در تاريخ هنر خوشنويسي به چاپ رسانده است. آنچه كه من در بيش از ۲۲ نمايشگاه در خارج از كشور ديده‌ام، نگاه عميق وافري بوده است كه غربي‌ها به هويت هزارساله اين كلمات تصويري و اين هندسه عرفاني داشته‌اند.

 

گروهي بر اين اعتقادند كه خوشنويسي بيشتر بر جنبه‌هاي فني و تكنيكي استوار است تا جنبه‌هاي هنري. ارزيابي شما نسبت به اين مقوله چيست؟

امروزه متأسفانه به دليل نبودن شناخت كافي در ايجاد فضائي سالم و سازنده هر كس هر فرصتي پيدا مي‌كند مي‌خواهد همة حرف‌هاي گفته و ناگفته خود را در عرصه‌هاي ارتباط‌جمعي مطرح كند. نبودن معيارهاي درست براي بررسي كم و كيف تلاش‌هاي هنري، ماهيت هر امري را مخدوش مي‌كند. ولي آنچه كه مسلم است نظر و ديدگاه‌هاي صاحب‌نظران براي ما مهم است نه ديگران. چرا كه بيشترين آسيب را در رابطه نقد و بررسي هنري خوشنويسي از خودمان خورده‌ايم و بعضي از صاحب‌نام‌هاي ما براي نفي تلاش جامعه خوشنويسي و حضور در گروه مدرنيسم، چهره دلكش و دلرباي اين هنر را مخدوش مي‌كنند و آن را تكنيك و فن معرفي مي‌كنند. درحالي‌كه در خلوت خود هر سطر و هر كلمه را هر پاره حرف آن را در تكه كاغذي قبله‌گاه نگاه و نظر  خود مي‌سازند. گمان مي‌كنم، زماني به يك بلوغ فكري در كار خودمان خواهيم رسيد كه پيش از آنكه يك بعدي به پرستش تلاش‌وار خودمان بپردازيم، نگاه جامعي به همة هنرها داشته باشيم. همه هنرها به هم وابسته و پيوسته هستند و اين نگرش جامع به نوعي زيربناي رشد و توسعه فكري در هنر را ايجاد مي‌كند. وقتي مجموعه‌هاي دوران گذشته مثل شاهنامه بايسنقري را ملاحظه مي‌كنيم، در نگاه اول به لحاظ موضوعي فقط خوشنويسي است، درحالي‌كه جداي از نگارگري‌هاي بي‌بديل و مسحوركننده آن‌ها، ده‌ها هنرمند ديگر در شكل‌گيري ان نقش داشته‌اند.

در دنياي ارتباطات تصويري، اين پيوند و تأثيرگذاري و تأثيرپذيري ميان همه رشته‌هاي هنر وجود دارد و شخصاً آنچه را كه اندوخته‌ام حاصل حضوري هميشگي در همه فضاي فرهنگي و هنري امروز بوده است.

 

بيشتر اين نمونه‌ها كه فرموديد به دوران گذشته تعلق دارد. آيا در روزگار معاصر نيز اين نگاه وجود دارد؟

همان‌طور كه قبلاً هم اشاره كردم، هنر، امروز و ديروز ندارد. يك جريان پيوسته و يك حلقه گسترده است كه در هر دوره‌اي حلقه‌اي به زنجيره‌ آن اضافه مي‌شود. بدون ترديد هر گروهي در هر دوره‌اي مي‌بايست بر گذشتگان تكيه داشته باشند و ريشه خود را در اصالت‌هاي ماندگار هنر استوار كنند. ولي بحث اين است كه ما در اين روزها و اين شرايط محيطي و اجتماعي و سياسي نمي‌توانيم خود را در فضاي چهارصد سال پيش بيابيم، جنس احساس و درك ما از زندگي و اجتماع و جريانات آميخته با رگ و پي ما از جمله عواملي هستند كه در شكل‌گيري نگاه دروني و فعاليت بيروني ما تأثيرگذار است. تولستوي شاعر و متفكر بزرگ اعتقاد داشته است كه شعر بايد محصول خلاقيت و جوشش آناتي باشد كه هنرمند به طور شفاف عينيت آن را درك كرده است و لا غير. يعني وقتي شعري از شعر ديگري پديد مي‌آيد به مردم سرايت نمي‌كند و مقبول نمي‌افتد و تنها يك شبهه هنر مي‌شود و اين «همانند هنر» و تقليد را تنها آنهايي مي‌پسندند كه امكان دسترسي و شناخت به هنر متعالي را نداشته يا اصلاً درك زيباشناختي در آن‌ها فاسد شده است. يا ميكل‌آنژ پيكره‌تراش نامي جهان مي‌گويد، به اعتقاد من پيكرتراشي حقيقي تنها همان روشي است كه با تراشيدن يك تخته‌سنگ آغاز مي‌شود و زيبائي نهفته در دل سنگ را آزاد مي‌شود و نه آن‌كه با روي هم چيدن ماده‌اي بي‌جان ساخته مي‌شود كه اصلاً پيكره نيست.

آن وقت در هنر خوشنويسي اگر كسي آمد كه بعد از شناخت كافي از تمام استانداردها و الگوهاي اساسي و بيش از ۳۰ سال خون‌جگر خوردن و حرمت گذاشتن به تلاش گذشتگان، نيم‌نگاهي هم به درون خود و قابليت‌هاي خود داشت و تلاش و اعتقادش شرح عميقي از جنس زمان و مكان خودش بود و بر اساس خواسته‌ها و نيازهاي عصر و جامعه‌اي كه با آن‌ها زندگي مي‌كند، كار كرد، آن را محكوم مي‌كنند و كار او را تيشه زدن به ريشه گذشتگان معرفي مي‌كنند و اگر كسي چنين دركي از ماهيت هنر داشت بايد تكفير شود! و نشانه‌گيري شود! و مي‌شود گمراه! درحالي‌كه اين نگرش از ديدگاه و منظر ده‌ها صاحب‌نظر داخلي و خارجي به صورت مكتوب به شايستگي قبول و تأييد مي‌گردد.

بعد از پيدايش خط شكسته در قرن ۱۱، قريباً نمونه خط ديگري را شاهد نبوده‌ايم، ‌دست بر قضا در چنين شرايط نابسامان و آشفته‌اي جوان دلاور و دردمند و خلاقي به نام حميد عجمي قد علم مي‌كند و خطي را معرفي مي‌كند با نام «معلي» كه اين خط با توجه به داشتن تمام استانداردهاي لازم در سنت و رسالت خوشنويسي، بيش از دو دهه در تقلاي حضور در عرصه‌ خوشنويسي امروز دست و پا مي‌زند و با بي‌مهري‌هايي روبه‌رو مي‌شود از جنس بي‌لطفي كه سال‌ها خود من با آن روبه‌رو بودم. يك نفر نيامد در سايه‌سار سماع قلم مستانه او تأملي و در باغ شورانگيز خطش تفرجي كند. گرچه او با هدف و همت بلند و پشتوانه‌اي بسيار غني كه در خطوط ديگر ـ به‌ويژه نستعليق ـ داشته به اين ساخت و پرداخت‌ها رسيده است. افلاطون مي‌گويد «هنرمند خلاق كسي است كه بايد از مجراي الوهيت عبور كند تا خدا در او طالع شود.»

هنرمندي كه درون او بر دنياي بيرونش مي‌چربد آن‌قدر مستغني و سرشار از عنايت است كه اصلاً‌ گوشي به پذيرش قبولي و يا رد كسي ندارد، همان ديدگاهي كه من از جواني با شعر عطار دريافت كردم:

گر مرد رهي ميان خون بايد رفت

از پاي فتاده سرنگون بايد رفت

تو پاي به راه و در نه و هيچ مپرس

هم راه بگويدت كه چون بايد رفت

اگر با چنين رويكردي وارد ماجراغ شويم، چه قديمي و سنتي بنويسيم و چه امروزي، هيچ تفاوتي نمي‌كند. هر دو در تعريف تعالي و رشد يك جريان تاريخي هستيم ولي در غير اين صورت پنهان شدن در پشت ناكامي‌ها و عافيت‌طلبي‌ها و فريادهاي نارسا، هيچ طرفي نمي‌بندد. به قول خواجه شيراز، چو مستعد نظر نيستي وصال مجوي / كه جام جم نكند سود وقت بي‌هنري.

 

با توجه به تجربيات شما در عرصه آموزش و تربيت نسلي از هنرمندان كه در محضرتان بوده‌اند، نگاه شما به سيستم آموزش خوشنويسي سنتي چگونه است؟

استادان انجمن خوشنويسان ايران به عنوان متولي آموزش و تربيت هنرجويان، همواره بر اين اعتقاد بوده‌اند كه فضاي آموزشي انجمن هميشه مبتني بر آموزش سنتي خوشنويسي باشد،‌ همان‌گونه كه آيين‌نامه‌ها و اساسنامه‌ها به حفظ اين اصالت‌ها و سنت‌ها تاكيد دارند. ولي دنياي گسترده و آزاد امروز كه جهاني يكپارچه را پيش رو گذاشته، حصار اين تعريف محدود را گشوده است و همچنان كه ما در حفظ و ترويج اين هنر اصيل پافشاري داريم، ناگزيريم كه اقشار گوناگوني كه در بخش‌هاي كاربردي، نگاه تازه‌اي به برخورد با خوشنويسي دارند را نيز پاسخگو باشيم. با همين نگاه در اولين همايش خوشنويسي جهان اسلام در سال ۱۳۷۵ با بيانيه شوراي برنامه‌ريزي گرايش‌هاي نوين را اعلام كرديم و شاهد شكوفائي خلاقيت‌هاي جانبي بوديم. و بعد از آن نيز با اين نگرش، شاهد آثار مقبول و مطلوب بوده‌ايم كه حرفي براي گفتن داشته‌اند. البته تا زماني كه كسي دوره‌هاي آموزشي و كلاسيك خط را درك نكرده باشد، نبايد بر اين گمان باشد كه بتواند كار شايسته‌اي پديد آورد. حتي گاه شاهد كارهاي متوسطي از اساتيدي در گرافيك هستيم كه با زيربناي خوشنويسي غريبه‌اند.

 

انجمن خوشنويسان در عرصه پاسداري از خوشنويسي و آموزش هنرجويان چگونه عمل كرده است؟

انجمن خوشنويسان ايران از نظر بنده كه چهل سال از عمر ۵۸ ساله خود را در آن سپري نموده‌ام كارنامه كمي و كيفي درخشاني دارد، مشروط بر اينكه ساختار اجتماعي و هنري آن كه سنگ بناي اعتبار و شكل‌گيري انجمن بوده و توسعه و ترقي اين مجموعه بر آن بنا نهاده شده است حفظ شود. انجمن بايد در كنار كار تشكيلاتي و اجرايي كه به خوبي از عهده جوانان برمي‌آيد، فكري هم براي سامان‌بخشي فعاليت‌ها و نظام ارزشي و هنري داشته باشد. بايد براي اين شكل و بنيان هنري آسيب‌ديده كه فعلاً مجالي براي دلايل و رفع بحران‌هاي آن وجود ندارد ـ‌ بالاخص عدم حضور اساتيد به دليل اختلاف‌نظرهايي كه هر كدام در جاي خود محترم است ولي هيچگاه در برابر هم آسيب‌شناسي و شفاف نشده و با كمال تأسف در تضاد با هم قرار گرفته ـ چاره‌اي انديشيد، و اميد كه اين تيرگي به صبح روشني منتهي شود كه همه در انتظار آنند. چراكه در جوامع سنتي چشم اميد جوان‌ها بر آداب و رفتار حسنه بزرگترها و پيش‌كسوت‌ها دوخته شده است. دريغ كه چنين تفرقه و تلاطمي باعث مخدوش شدن ثمرات اميدبخش و خاطرات شورانگيزي شود كه در طي سه دهه با آن همراه بوده است و بزرگترين مجموعه فرهنگي هنري كشور با بيش از نيم قرن تلاش و مديريت جمعي و به بار نشستن جوان‌هاي هنرمند و برجسته‌اي كه هر كدام محوريتي را در اين خانواده بزرگ فراهم آورده‌اند، به حال تعليق درآيد و سرنوشت جمع كثيري از جوانان در بلاتكليفي بماند.

 

در محدوده گرافيك معاصر استفاده از شيوه‌هاي تايپوگرافي متداول شده است. نسبت خوشنويسي سنتي با تايپوگرافي (حروف‌نگاري) چگونه تعريف مي‌شود؟

اين موضوع بحث بسيار گسترده‌اي را مي‌طلبد اما كوتاه اشاره كنم كه تايپوگرافي در بطن خود از اصول و قوانيني تبعيت مي‌كند كه در ميان اقلام خوشنويسي خط نسخ آن را وضع نموده است. بنابراين، هر گاه از اصول و قواعد ـ چه در ساختار كلي و هنر طراحي آن و چه در چيدمان و ريخت آن در سطر يا در طرح‌هاي تبليغاتي ـ به دور افتد، نارسا و ناپخته خواهد شد. همان‌طور كه در نگارش خط نستعليق در برنامه‌هاي كامپيوتري به زشت‌ترين صورت ممكن استفاده مي‌شود بي‌آنكه استفاده‌كنندة آن كوچك‌ترين اطلاعي از كم و كيف و اصول چيدمان و انتخاب شكل كلمات داشته باشد.

 

با توجه به پيشرفت تكنولوژي و حضور رايانه‌هاي همه فن حريف، آينده خوشنويسي سنتي را چگونه مي‌بينيد؟

رايانه‌ها هيچ گونه تأثيري در جوهر و ذات شريف خوشنويسي نمي‌گذارند چرا كه كاربرد حضور شايسته خوشنويسي ـ چه در امر كتابت و چه در امر ارائه آثار هنري و حتي تبليغات ـ هميشه جايگاه ويژه خود را حفظ خواهد كرد. كاتباني كه به صورت غيرهنري و غيرتخصصي كارهايي را انجام مي‌دادند، ممكن است در بازار خريداراني بيابند ولي قطعاً مورد پسند هنر خوشنويسي نمي‌باشند و امروزه با استفاده از نرم‌افزارهاي خوشنويسي فعاليت آن‌ها منتفي است. ضمن آنكه اين ابزار رايانه‌اي اگر در خدمت هنرمند خوشنويس قرار بگيرد، خوشنويس با نگاهي هنري و بر اساس قواعد و آداب خوشنويسي از آن استفاده كرده و اثري مطلوب ارائه مي‌دهد. البته رايانه بسياري از كاربري‌ها را آسان كرده و از طرفي اين خوبي را دارد كه خوشنويسان را از نگارش موارد سطحي دور نگه دارد. اما كماكان هنر قدسي خوشنويسي و قدر منزلت آن در دست و پنجه هنرمند خوشنويس جاودانه است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + 7 =