برای ایرج اسکندری
این مطلب به عنوان متن نمایشگاه پیشگامان نقاشی معاصر با مروری بر آثار ایرج اسکندری و کاظم چلیپا در موزه هنرهای معاصر تهران نوشته شد.
از جنس لحظهها
چه دشوار است دلی در گرو سنت داشتن، چشمی به آینده دوختن و در لحظه زیستن. اما این دشواری برای ایرج اسکندری مصادف و مرادف با سادگی است. زیرا که او نبض زمانه خود را گرفته و هر لحظه به دقیقه اکنون زیسته است. به تعبیری میتوان گفت که “معاصر بودن” یکی از ویژگیهایی است که آثار ایرج اسکندری را از همنسلانش متمایز میکند. از همین روی است که وقتی زمان و زمین منقلب بود، اسکندری راوی صادق انقلاب شد و وقتی که جنگ رخ نمود، جانبازان و شهیدانِ همیشه جاوید در ملکوت اعلی را در ضیافت رنگ و نقش ماندگار ساخت و پس از دوران دفاع مقدس نیز، روایتهای تصویری نوینی را با نگاهی شاعرانه و منطقی به قاب نقاشیاش دعوت کرد.
اسکندری پابهپای عقربهها به امروز آمد؛ چهرهبهچهره با مخاطبش. او اگر چه در تمامی تجربهها و مراحل هنری موفق و موثر بود، اما نامش آن چنان با نقاشی دیواری پیوند خورده که نمیتوان در بررسی آثارش این دوران را نادیده گرفت.
طراح و نقاشِ آموزگارِ ما در همه این اوقات، همراه هر دگرگونی در جامعه و دلش، نقشی نو زد و سبک و سیاقی تازه به کار بست تا همواره هنرمند اکنون باشد. گاه به عنوان یک نقاش تمامقد نقشی به یادگار بر دیوارهای شهر میزد و گاه در مقام هنرمندی دغدغهمند رویاها و آرمانهای مردمانش را بر بوم نشاند.
در این راه بلند تجربهورزی و جستوجوگری، پشتوانه درس و دانش نیز به یاریاش آمد تا هم بیاموزد، هم بیاموزاند. بیآنکه در قالبهای ثابت دانشگاه بماند و متوقف شود.
اکنون به تماشایش بیایید و گزیده آثار هنرمندی را ببینید که از جنس همین لحظههاست: ایرج اسکندری.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.