نمایشگاه فروش آثار چند نسل از هنرمندان معاصر ایران - نگارخانه لاله

برنامه‌های کوتاه‌مدت، نفس اقتصاد هنر را می‌برد

میزگرد روزنامه جام‌جم  با موضوع اقتصاد هنر- منتشر شده در روز چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۱

میزگرد جام‌جم در آستانه برگزاری بزرگترین اکسپوی هنرهای تجسمی تهران

برنامه‌های کوتاه‌مدت، نفس اقتصاد هنر را می‌برد

زینب مرتضایی‌فرد/گروه فرهنگ و هنر

 

اشاره: اقتصاد هنر یکی از دغدغه‌های مهم عرصه هنرهای تجسمی است.چندی پیش برگزاری اکسپوها و تصویب این قانون که ۱/۰ درصد بودجه نهادهای دولتی به خرید آثار هنری ختصاص پیدا کند، هنرمندان را به حل مشکلات عرصه اقتصاد هنرهای تجسمی امیدوار کرد. اما بررسی‌ها حکایت از آن داشت که این اقدامات موثر واقع نشده و نتوانسته مشکلی را حل کند.

در آستانه برگزاری اکسپوی ۹۱ که ۲۷ خرداد برگزار خواهد شد، میزگردی با حضور ابراهیم حقیقی، هنرمند گرافیست؛ یعقوب امدادیان، نقاش و گالری‌دار؛ و امیر عبدالحسینی دبیر برگزاری اکسپوی سال‌های ۸۷ و ۸۸ برگزار کردیم تا نقش اکسپو و همچنین بودجه مصوب مجلس شورای اسلامی در خرید آثار هنری و دلایل عدم کارآمدی این اقدامات را بررسی کنیم.

 

در بررسي اقتصاد هنر گالري‌ها اولين و حساس‌ترين نقطه‌اي هستند كه مورد توجه قرار مي‌گيرند. نظرتان درباره عملكرد گالري‌ها در ايران چيست؟

حقيقي: قدمت نخستين گالري در ايران به بيش از ۶۰ سال نمي‌رسد، اولين گالري ايران آپادانا نام داشت كه در سال ۱۳۲۹ محمود جوادي‌پور هنرمند نقاش آن را تأسيس كرد. اگر مقايسه‌اي بين عمر گالري‌داري در ايران و كشورهاي پيشرفته انجام دهيم، مي‌بينيم گالري‌ها در اين كشورها از اوايل قرن ۲۰ فعاليت خود را آغاز كرده‌اند. پس گالري‌داري در ايران خيلي جوان است و طبيعي است كه هنوز به بازده چندان مطلوبي نرسيده باشد. روند افزايش تعداد گالري‌ها در كشورمان خيلي كند بوده است. اوايل پيروزي انقلاب شايد بيش از ۱۰ گالري هم در كشور نداشتيم كه همين تعداد هم در تهران متمركز بوده اند. در حالي كه طي سال‌هاي پس از انقلاب، اين تعداد رشد چشمگيري داشته و هم اكنون بيش از ۴۰۰ گالري مجوز فعاليت دارند. اگر تصور كنيم كه نيمي از آنها فعال هستند، باز هم با رقم خوبي مواجه هستيم. به نظر من با توجه به اينكه زمان كوتاهي از داير شدن گالري‌‌ها در ايران مي‌گذرد، با رقم خوبي مواجه هستيم و مي‌توان به آينده اميدوار بود.

عبدالحسيني: متاسفانه در كشور ما در بين مديران فرهنگي و هنري و همينطور توده مردم، گالري‌داري به عنوان يك شغل در نظر گرفته نمي‌شود و بيشتر، آن را نوعي تفنن و سرگرمي مي‌دانند كه آدم‌هاي خاصي به آن علاقه‌مند هستند. از سوي ديگر، نگارخانه داشتن، هم تخصص هنري مي‌خواهد و هم سواد اقتصادي. متأسفانه بسياري از مديران گالري‌ها ممكن است يكي از اين موارد و يا هر دو تخصص را نداشته باشند. از بين حدود ۴۰۰ نگارخانه مجوزدار، شايد ۴۰ تا۵۰ نگارخانه است كه مديرش به مقوله هنر و اقتصاد آن اشراف دارد. براين اساس بخش زيادي از جامعه گالري‌ها را مي‌توان آفت اقتصاد هنر دانست كه كارشان برگزاري نمايشگا‌ه‌هاي بي‌كيفيت و ارائه آثار نازل است و يا با قيمت‌گذاري كاذب و غيركارشناسانه به اين عرصه آسيب مي‌رسانند. اما در هر حال، نگارخانه‌ها به عنوان صاحبان مشاغل، اصلي‌ترين گزينه در جهت فعاليت‌هاي اقتصادي عرصه هنرهاي تجسمي هستند كه پويايي اقتصاد هنر، به عملكرد آن‌ها وابسته است.

از نظر شما مردم با گالري ها ارتباط خوبي گرفته‌اند؟

حقيقي: بله. همين كه پذيرفته شده آثار از طريق گالري‌ها به نمايش گذاشته شود، بيانگر اين است كه ساز و كار درست كار را ياد گرفته‌ايم و جلو رفته‌ايم. چون مردم ياد گرفته‌اند نياز نيست بروند اثر را از خانه و يا كارگاه يك نقاش تهيه كنند. اين بخشي از همين فرهنگ‌سازي است كه در زمينه اقتصاد هنر به آن نياز داريم. وقتي اين فرهنگ‌سازي رايج شود، نمايندگان مجلس و دولتمردان ما هم به اين درك مي‌رسند كه هنر در جوامع شهري امروز يك حرفه است و هنرمند بايد به عنوان فردي كه به يك حرفه اشتغال دارد پذيرفته شود. اين نگاه لازمه فرهنگ معاصر هر جامعه مدني است و بايد در فرهنگ عمومي جا بيفتد، بعد از آن هم قطعا ميان هنرمندان و نمايندگان مجلس هم پذيرفته مي‌شود. البته اين موضوع اندكي در سينما پذيرفته شده و يك بازيگر براي نقش آفريني‌اش دستمزد مي‌گيرد، ولي هنوز جا نيفتاده كه يك نقاش از راه نقاشي‌هايش معيشت ‌كند و بايد هنرش را به عنوان يك شغل نگاه كنند.

 

آيا بايد منتظر ماند تا پيشرفت گالري‌ها مردم را به سمت خريد آثار هنري بكشاند يا اينكه بايد فرهنگسازي‌هاي ديگري انجام شود تا خريد آثار هنري براي مردم به يك نياز بدل شود؟

امداديان: نمي‌توان از مردم متوقع بود كه در همين ابتداي مسير گام‌هاي بلندي بردارند، اما راه‌هايي وجود دارد كه دولت مي‌تواند با اعمال آنها به اقتصاد هنر در كشور كمك كند. مثلا قانوني وضع كنند كه موسسات آزاد و دولتي ۱۰ درصد از  مالياتي كه قرار است سالانه بپردازند را از يك گالري معتبر اثر هنري بخرند، اين سريع‌ترين راه براي ايجاد اين درك است.

يكي از راهكارهايي كه براي رونق اقتصاد هنرهاي تجسمي انجام گرفت، تصويب بودجه اي از سوي مجلس شوراي اسلامي بود  براي خريد آثار هنري از سوي نهادهاي دولتي. اين راهكار موفقيت آميز بود يا خير؟

 عبدالحسيني: اولین بار این بودجه در سال ۸۳ با قید اختیاری بودن خرید تصویب شد که علیرغم تلاش‌های صورت گرفته در آن دوره، چندان موفق عمل نکرد. پس از برگزاری اکسپوها و فعالیت‌هایی از این دست، مصوبات بودجه‌ای دنبال شد. سال‌ها بحث بر سر اين بود كه بودجه‌اي براي خريد آثار هنري تصويب شود. اما راهكاري براي اين كه اگر تصويب شد بر چه اساس و پايه‌اي باشد ارائه نشد. حالا هم كه اين بودجه با پشت سر گذاشتن سختي‌ها و پيگيري‌هاي مجدانه تصويب شده، اگر استفاده بهینه‌ای صورت نگیرد، همین فرصت هم از دست می‌رود.

مسلم آن است که تصويب قانون و برگزاري اكسپو بدون فرهنگ‌سازي نتيجه‌اي ندارد و تنها يك حركت مقطعي محسوب مي شود. در مصوبه سال جاری،  قید اجباری شرایط بهتری را فراهم کرده و در اين ميان چند وزارتخانه هم  وارد عرصه خرید آثار هنری خواهند شد. هر چند اغلب اين وزارتخانه‌ها هم سازوکار و کارشناسان متخصصی(از منظر هنری و اقتصادی) برای خرید اثر ندارند. اما در هر حال حضور بخش دولتی و تصویب بودجه دولتی در رونق اقتصاد هنر و فرهنگ‌سازی خرید و فروش آثار هنری بسیار راه‌گشاست.

 

گالري‌ها تا چه ميزان مي‌توانند در برگزاري اكسپوها سهم داشته باشند؟

امداديان: اكسپوها فقط بايد با حضور گالري‌دارها انجام شوند. مديران برگزاري اكسپو نبايد سراغ هنرمند بروند. اگر از طريق گالري‌دار پيش بروند حد اقل با ۴۰-۵۰ هنرمند از هر گالري آشنا مي‌شوند كه ميان آنها هنرمندان خوبي هم ديده مي‌شود. هم گالري‌دار مي‌تواند هنرمند خود را پوشش دهد و هم ذهن هنرمند از بخش اقتصادي كارش جدا مي‌شود. اگر گالري‌دار يا دلالان حرفه‌اي در اين كار شركت نكنند، اكسپو تبديل مي‌شود به جايي كه هر كسی هر ملقمه‌اي كه دارد را براي فروش در آن عرضه كند. 

پس گالري و اكسپو رابطه متقابل دارند؟

امداديان: اكسپو بايد بهانه‌اي باشد كه گالري‌داران بتوانند در آن با هم رقابت كنند. البته اكسپو به تنهايي هويتي ندارد بلكه باعث مي‌شود يك سري گالري دور هم جمع شوند و آثار هنري را عرضه كنند.

حقيقي: اكسپوها رونق كوتاه مدت و مقطعي به  بازار هنر تجسمي مي‌دهند، اما  گالري‌دارها و هنرمندان هميشه موجود هستند. اما يك اكسپوي موفق در درجه اول نياز به حضور گالري‌داران خواهد داشت، نقش گالري‌داران تا حدي مهم است كه مي‌توان گفت هنرمندان هم بدون داشتن يك گالري‌دار خبره در كنار خود، نمي‌توانند به موفقيت خيلي خوبي دست پيدا كنند. به طور مثال يك آرتيست به تنهايي نمي‌تواند اثري را قيمت‌گذاري كند. چون بازار را  نمي‌شناسد و وقتي هم كه تنهايي به اكسپو مي‌آيد در اثر توهم رشد کرده در اقتصاد نابسامان، آنقدر رقم‌ها را بالا مي‌برد كه خريدار دچار ترس مي‌شود. 

عبدالحسيني: اكسپو يك حركت مقطعي است. حتي بودجه‌اي كه از سوي مجلس براي خريد آثار هنري توسط نهادهاي دولتي مصوب شده نيز ممکن است مقطعي باشد. يعني ممكن است اين بودجه سال بعد تصويب هم نشود! البته اميدواريم و آرزومنديم كه با استفاده مناسب از اين امر، شرايطي مهيا شود تا اين بودجه به طور دائمي در رديف بودجه دولتي قرار گيرد. تنها حسن بودجه اين است كه بهانه‌اي شده تا از طريق آن بتوان فرهنگ‌سازي‌هاي لازم را در جامعه انجام داد. بدیهی‌است که برگزاری اکسپوی هنری بدون حضور صاحبان مشاغل که در این بحث همان نگارخانه‌داران هستند، امری بیهوده است. اما جدای خرید و فروش در اکسپوها، آرت‌فیرها و حراجی‌ها که به صورت مقطعی و دوره‌ای و فصلی برگزار می‌‌شوند، خريد و فروش اصلي آثار هنري بايد در گالري‌ها انجام شود، چون گالری‌ها كانون دائمی و همیشگی فعاليت اقتصادي هنر هستند و در تمام سال برای این امر فعال بوده و نمایشگا‌ههای متعدد برگزار می‌کنند.

پس اكسپو هم يك راهكار موقتي است. به نظر شما چاره كار چيست و چگونه بايد اين مشكل را حل كرد؟

حقيقي: بودجه كافي دادن براي اين بخش و به كار گرفتن اين بودجه توسط نهادهاي مربوطه مثل مراكز رسمی هنرهاي تجسمي کشور تا بتواند به دست گالري‌دارها و بعدا هنرمندان برسد. يكي از اين وظايف انتشار نشريه‌ها كاتولوگ‌ها و بروشورها و تسري دادن آنهاست. بروشورها منتشر مي‌شوند اما تصور نمي‌كنم تيراژ آنها در حدي باشد كه به دست همه برسد. بايد سايت‌ها را راه انداخت. روزنامه‌ها و مجلات، ستوني در هفته داشته باشند كه برنامه گالري‌ها را به مردم بگويند و اين‌ها را به عنوان يك عادت در مردم در آورند.

امداديان: وزارت ارشاد به جاي اينكه اثر بخرد بستر سازي كند. بهترين كار براي اين بسترسازي ساخت موزه ها در شهرها و شهرستان‌هاي مختلف است. در هر شهري موزه‌اي راه بيفتد طبيعتا نياز به وجود آثار هنري در آنها احساس مي‌شود. اين خودش ايجاب مي‌كند كه به هنرمند مراجعه كنند و به گالري بيايند تا آثار هنري بخرند. الان جز چند شهر انگشت شمار در اين مملكت موزه‌اي نداريم. بچه‌ها اگر با مدرسه به موزه بروند نياز به وجود اثر هنري را در خانه مي‌فهمند و حتي اگر نام چند هنرمند را هم ندانند باز به اين موضوع احساس نياز خواهند كرد.

حقيقي: در شهرستان‌ها موزه دائمي نداريم. حتي در تهران هم فضاي كوچك موزه هنرهاي معاصر متعلق به سال‌ها پيش است و نياز امروز را پاسخ نمي دهد. ۳۵ سال از عمر اين موزه مي‌گذرد و مي‌تواند براي جمعيت كوچكي از مردم تهران باشد. سال‌هاست طرح ساخت موزه هنرهاي ايران را ارائه داده‌ايم، اما هنوز ساخته نشده است. ما به اين مكان نياز داريم تا اگر يك خارجي به كشورمان آمد بتوانيم او را ببريم و تمام آثار هنر معاصر ايران را به او نشان دهيم. به اين نكته دقت كنيد كه موزه هنرهاي معاصر هيچ وقت نمي تواند تمام آثارش را يك جا به نمايش بگذارد، چون جا ندارد! اين موضوع واقعا تأسف آور است كه شهر به اين بزرگي كه هنرمندانش تنوع فراواني هم در خلق اثر دارند، جايي براي نمايش هنر معاصر خود نداشته باشد.

به نظر مي‌رسد سر و سامان دادن به مقوله اقتصاد هنر نياز به برنامه‌ريزي بلند مدت دارد، در حالي كه اغلب برنامه‌ريزي هاي ما كوتاه مدت هستند.

عبدالحسيني: يكي از نمونه‌هاي كوچك اين موضوع تغيير مديران است. چون عمر مدیریتی در فرهنگ و هنر کوتاه است، طبیعتا برنامه‌ریزی‌ها هم کوتاه مدت است. این روزها مدیران فرهنگی و هنری علاقه‌مند به برگزاري رویدادهایی هستند که در زمان مسئولیت خودشان به نتیجه برسد. به عنوان نمونه در زمان اكسپوي سال ۸۷، دكتر ايماني خوشخو معاونت هنری را بر عهده داشتند و مصوبات بودجه‌ای را نیز دکتر شالویی و ایشان از طریق کمیسیون فرهنگی مجلس پیگیری می‌کردند. تخصص و تأكيدشان هم بر اقتصاد هنر بود و طبیعتا برای آینده اقتصاد هنر هم ذهنیت و برنامه‌هایی را در سر داشتند. اما با رفتن ایشان از معاونت، طبیعتا سیستم جدید با ذهنیت دیگری راهبرد اقتصاد هنر را ساماندهی خواهد کرد. مديران ما چون مي‌دانند حضورشان كوتاه مدت است، اهداف كوتاه مدت در نظر مي‌گيرند و بیشتر به برگزاري جشنواره‌هاي مناسبتي و نمايشگاه‌ها اكتفا مي‌كنند. در صورتي كه  رشد اقتصاد هنر پروسه‌اي است كه نياز به يك برنامه‌ريزي حداقل ۵ ساله دارد و پس از طی این دوره به نقطه‌اي مي رسد كه مي توان راجع به آن حرف زد و چشم انداز مطلوبی را براي آن داشت. اگرنه با برگزاری مقطعی اكسپو اقتصاد هنر به اوج شکوفایی نمی‌رسد. اکسپوها فقط حرکت‌هایی هستند که می‌توانند به این چرخه کمک کنند تا طی یک فرآیند کارشناسانه و با برنامه‌ریزی اصولی، اقتصاد هنر به جایگاه مطلوبی دست یابد.

آيا مي توانيم به آينده مصوبه مجلس در رفع مشكلات اقتصاد هنر اميدوار باشيم؟

حقيقي: هيچ گاه نبايد منتظر دولت‌ها باشيم. هميشه بايد دنبال راه‌هايي باشيم كه از طريق هنرمندان گالري‌دارها و مردم به نتيجه برسيم.

امداديان: من هم معتقدم بايد بخش غيردولتي فعال شود. در بخش دولتي با تغيير مديران برنامه‌ها مسكوت مي‌ماند، چون چشم انداز تعريف شده‌اي از آينده كارها ندارند.

در بخشي از صحبت‌ها به تجربه‌هاي موفق در عرصه اقتصاد هنر اشاره شد. مي‌توانيد مواردي از اين موفقيت‌ها را مثال بزنيد؟

حقيقي: بله. چند تجربه موفق هم در زمينه اقتصاد هنر داشتيم. يك نمونه آن بانك پاسارگاد است كه به جاي تبليغ در زمين فوتبال به خريد آثار هنرهاي تجسمي پرداخت. نمونه‌اش فروش مجسمه پرويز تناولي است كه سود فراواني نيز در حراج كريستيز داشت و از سوي اين بانك انجام شد.

امداديان: اين مجسمه ۳۵۰ ميليون تومان خريده شده بود و۹۵۰ ميليون تومان به فروش رفت.

حقيقي: هنرمند در جريان خريد و فروش اين مجسمه اصلا حضور نداشت. تجربه ديگر بانك اقتصاد نوين است كه حدود ۶۰۰ ميليون تومان تابلو خريداري كرد و آنها را در يك گالري نيز براي ديگر مديران به نمايش گذاشت. از كارشناسان خودشان شنيده‌ام كه قيمت همان مجموعه آثار به ۳ ميليارد تومان رسيده است، يعني قيمتي ۵ برابر پيدا كرده است. تجربه جهاني اين را نشان داده و تجربه بانك‌هاي مختلف هم همين موضوع را ثابت مي‌كند. الان آثار بانك پاسارگاد در همه حراجی‌ها حضور دارد و نماينده‌اش در همه گالري‌ها مي‌چرخد و اثر مي خرد. به قيمت ايران می‌خرد و به قيمت ارز خارجي در حراجی‌ها مي فروشد.

امداديان: همين كه پيگيري كنند و ببينند آثاري كه خريداري شده‌اند الان چه ارزشي پيدا كرده‌اند باعث مي شود فرهنگ‌سازي انجام شود. قبل از انقلاب بانك سپه تعدادي كار خريده بود. چند ماه پيش براي كارشناسي آثار دعوت شدم. در ميان اين آثار ۵ اثر از سهراب سپهري بود كه اين آثار در آن زمان به قيمت ۳ تا ۴ هزار تومان خريداري شده بود. در حالي كه قيمت آنها به ۷۰۰ ميليون تومان رسيده است و اگر قصد فروش آنها را هم داشته باشد، مشتري خواهد داشت.

حقيقي: اگر آثار بانك ملي و كشاورزي را ببینید که سال‌ها پیش خریداری کرده‌اند، متوجه می‌شوید كه نمي‌توان روي برخي از اين آثار قيمت گذاشت. اما با تغيير مديريت خريد آثار متوقف شده است. اگر نمونه‌هاي موفق را مثال بزنيد قطعا دوباره تمايل به خريد آثار ايجاد مي شود.

 

در حال حاضر اقتصاد هنرمندان وابسته به دولت است؟

عبدالحسيني: در برخي موارد نياز به حمايت دولت داريم. مثلا در زمينه گرافيك. بيشتر پوسترهايي كه سفارش داده مي‌شود يا براي جشنواره است يا نمايشگاهها و رويدادهاي دولتي. حضور و حمايت سيستم دولتي براي كار اقتصادي هنر غير قابل انكار است. تعداد هنرمندان مستقل اندكند و اغلب هنرمندان به سيستم دولتي وابسته هستند. اين بحث كلان‌تر از آن است كه در قالب يك سؤال پاسخ داده شود. در عرصه اقتصادي هنر، بخش دولتي، بخش خصوصي، بازارهاي ايراني و جهاني هنر، مباحث قانوني و سياست‌گذاري‌ها، انجمن‌ها و كانون‌ها، نگارخانه‌داران،‌ سيستم دانشگاهي و از همه مهم‌تر خود هنرمندان و جامعه هنري هر كدام به نوبه خود سهم دارند و بر چرخه اقتصادي هنر و همچنين بر همديگر تأثير مي‌گذارند.  

تا چه ميزان امنيت مالي يك هنرمند در روند خلق اثر هنري تاثيرگذار است؟

حقيقي: به نكته دردناكي اشاره كرديد. هنرمندان ما بيمه تأمين اجتماعي ندارند. طبق قانون آقايان بالاي ۴۰ سال و خانم‌هاي بالاي ۵۰ سال را در ميان هنرمندان بيمه نمي‌كنند. وزارت ارشاد هم يك سري را بيمه كرده اما هنرمندان ميان سال را نه. هر وزيري كه آمده و رفته اين درخواست را مطرح كرده‌ايم اما تا كنون به نتيجه‌اي نرسيده است. من يكي از همين افراد هستم. اگر چشمم كور شود يا دستم بشكند مجبورم بميرم. هيچ بيمارستاني مرا نمي‌پذيرد. هنرمندان ما حتي چيزي به نام بازنشستگي ندارند. تازه معلوم نيست خانه سالمندان هم يك هنرمند را بپذيرد.

امداديان: اين در حالي است كه هنرمند زماني به مدارج بالاي هنري مي‌رسد كه سنش بالا رفته و تجربيات خوبي كسب كرده است. آن وقت زماني كه مي‌توان از او براي رونق و شكوفايي هنر در جامعه بهره برد، او را كنار مي‌گذارند. كسي آرتيست را نمي شناسد، يك مجسمه ساز فوت كرد كه چند مجسمه در سطح شهر دارد. پسرش با يك روز تاخير توانست او را دفن كند و قبر در قطعه هنرمندان بگيرد.

در پايان فكر مي‌كنيد چه اتفاقي بتواند به شكوفايي اقتصاد هنر در ايران كمك كند؟

حقيقي: بايد بنيان‌ها را نهادينه كرد. خوشبختانه در اين سال‌ها، هنرمندان انجمن‌هاي خودشان را تاسيس كردند و گالري‌ها تجربه‌هاي موفقي داشته‌اند. اما انجمن گالري‌ها هيچ وقت تاسيس نشد. وقتي اين اتفاق بيفتد انجمن‌ها مي‌توانند به كمك يكديگر اعضا را جمع كنند و براي هر مشكل راهكاري پيدا كنند.

امداديان: وجود انجمن گالري‌داران لازم است، اگر چه اختلاف آرا در بخش اقتصادي ماجرا مشكلات زيادي را ايجاد مي‌كند، اما بايد از اين مسائل عبور كرد.  انجمن گالري‌دارها مي تواند گالري‌دارهايي را بپذيرد كه علاوه بر داشتن مجوز رسمي، در فعاليت‌هايي كه دارند هم به درستي عمل كنند. آن وقت بودجه هم مي‌تواند از طريق انجمن گالري‌دارها به جريان بيفتد و هر نهاد و وزارتخانه‌اي كه بخواهد اثري بخرد از طريق همين انجمن وارد عمل شود.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − 14 =