همایش عطار و موسیقی

مسئولیت اوقات فراغت جوانان

گفت‌وگوی روزنامه اعتماد با من- منتشر شده در روز شنبه ۷ تیر ۹۳

معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری

در پاسخ به تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسراها

مسئولیت اوقات فراغت جوانان

محمدرضا خالدی

 

حجت‌الاسلام شهاب مرادی همواره یکی از چهره‌های خبرساز رسانه‌ای بوده است. چه در زمانی که هر از گاهی بر صفحه تلویزیون ظاهر می‌شد، و چه حالا که سکاندار مجموعه‌ای به نام سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است. این روزها اما نام او چندان برای طرفداران موسیقی و اهل هنر مصادف با خبرهای خوشایندی نیست. دلیل آن هم شاید واضح باشد. تعطیلی دوره‌های آموزش موسیقی با قدمت چند دهه‌یی عاملی شده تا بسیاری از اساتید موسیقی، موسیقیدانان و اهل هنر در مقابل شیخ فرهنگی هنری کشور قرارگیرند.

اما با این وجود، معاون هنری او که خود دستی بر ساز دارد و سه‌تار می‌نوازد و اتفاقا مدرس هنر در دانشگا‌های کشور نیز هست، دیدگاه‌های دیگری را مطرح می‌کند که کاملا با اخبار منتشره تفاوت دارد. سخنانی که نشان از نگرش عمیق و باز آن سازمان به هنر دارد. دیدگاهی که در نگاه اول با تعطیلی آموزش موسیقی در فرهنگسراها متفاوت است. گفت‌وگوی زیر با امیر عبدالحسینی توضیحی است در مورد عملکرد این سازمان.

 

آقای عبدالحسینی، یکی دو هفته‌ای است که بحث تعطیلی دوره‌های آموزشی موسیقی، به یکی از سوژه‌های بحث برانگیز رسانه‌ها بدل شده است. به عنوان معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، دلیل این اقدام را چگونه توجیه می‌کنید؟

کار من توجیه کردن نیست، بلکه به توضیح دادن و شفاف‌سازی و تصمیم کارشناسانه و به دور از هیجانات زودگذر اعتقاد دارم. قبل از هرچیز اگر اجازه دهید کمی به قبل برگردیم و فرایندی را که طی شده است تا این بحث مطرح شود، با هم مرور کنیم. من سال‌ها در جامعه حرفه‌ای هنر و هنرمندی تنفس کرده‌ام؛ هم دستی به ساز دارم و هم به دلیل تدریس در دانشکده‌های هنری با ساختار آموزشی آشنا هستم. درعین حال براین باورم که دربررسی این مساله باید به دو نکته بیش و پیش از بقیه نکات توجه داشت. اول توجه به شرعیات موسیقی و فتواهاست و دوم اینکه «آموزش» مهم‌ترین بخش هنر است. از زمانی هم که از سوی حجت‌السلام مرادی به عنوان معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران انتخاب شدم، چندین بار به طور سرزده یا رسمی به فرهنگسراها مراجعه داشتم. نتیجه‌ای که از این بازدیدها به دست آمد، این بود که وضعیت آموزش به‌ویژه آموزش هنر و به طور خاص آموزش موسیقی چندان مطلوب و خوشایند نیست. یعنی متاسفانه کلاس‌ها و دوره‌های آموزش هنر در رشته‌های مختلف در بسیاری از  این مراکز، کیفیت پایینی داشت. به عنوان نمونه دربرخی فرهنگسراها استاد در کلاس که چه عرض کنم، دراتاق بسیار کوچکی می‌نشست و سازش را با زور درآن فضای تنگ دربغل می گرفت تا به بچه‌ها مثلا آموزش دهد. یا دربرخی دیگر از فرهنگسراها به دلیل کمبود شدید فضای مناسب، شاگردها مجبور بودند یکی یکی وارد کلاس شوند و درس بگیرند و بقیه در راهروی فرهنگسرا سرگردان باشند تا نوبتشان برسد. حالا بگذریم از کیفیت و شیوه‌های تدریس که هر کدام از استادان به سبک و سیاق خود موسیقی را آموزش می‌دادند و هیچ رویه مشخصی برای کارشان نداشتند. مثلاً هنرجویی که هنوز طراحی را نیاموخته بود، سرکلاس” نقاشی” نشسته بود!  اینها باعث شد تا ساماندهی دوره‌های برگزارشده هنری و از جمله موسیقی در دستور کار مدیریت موسیقی و سرود و مدیریت آموزش سازمان قرار گیرد.

شما باز هم فقط از موسیقی صحبت می کنید. پس وضعیت بقیه دوره های آموزش رشته های هنری چطور بود؟

 شاید دلیل اینکه مثالم را از موسیقی زدم این بود که رشته مورد علاقه من است و به آن تعلق خاطر خاصی دارم. اما درمورد سایر رشته های هنری هم آسیب شناسی و  بررسی ضعف سیستم آموزشی مطرح است و به دنبال ساماندهی آنها هم خواهیم بود. من «آموزش هنر» را هم هنر می‌دانم و به آن «هنر آموزش» می‌گویم. اگر آموزش هنر به شکلی هنرمندانه طراحی نشود همانند تمام موارد مشابه به جای زبان و بیان هنر فقط و فقط تکنیک‌های سطحی و به اصطلاح ماشینی و بدون روح و جانمایه هنری مطرح خواهد شد.

پس چرا از بین این همه رشته، فقط دست روی موسیقی گذاشتید و آن را متوقف کردید؟

نمی‌دانم چرا در به کار بردن عباراتی مانند توقف و تعطیلی و امثالهم اصرار دارید. این طرح، ساماندهی نظام آموزشی است و بنا به ضرورت شکل گرفته و چون ساماندهی در مسیر حرکتی آسیب‌پذیر است مقرر شد فعلا ثبت نامی صورت نگیرد.

 

دراینجا شاید لازم باشد برای ادامه بحث کمی به سبقه تاریخی آموزش موسیقی در فرهنگسراها توجه کنیم. اصولا از چه زمانی آموزش موسیقی درفرهنگسراهای تهران آغازشد؟

تا آنجا که می‌دانم حدود یکسال پس از تاسیس سازمان فرهنگی هنری کلاس‌های آموزش هنر ابتدا در فرهنگسرای بهمن راه­اندازی شده  و در ادامه به سایر فرهنگسراها هم کشیده می‌شود. در بعضی از سال‌ها هم روند بسیار خوب و مطلوبی داشته است. اما به مرور، ضعف نظارتی و حمایتی و برنامه‌ریزی باعث افول کیفیت کلاس‌ها شده است.

اما زمزمه‌هایی شنیده می‌شود، که تصمیم شما برای به اصطلاح بازنگری و ساماندهی موسیقی مسکوت مانده بود تا دقیقا بعد از جلسه‌ای که بین آقای رییس با معاونین سازمان و مدیران فرهنگسراها برگزارشد. گویا آقای رییس دراین جلسه اعلام کرده بودند که دیگر برای آموزش موسیقی درفرهنگسراها ثبت نام نکنید!

در پاسخ قبلی عرض کردم که فعلا درخواست ما از رییس سازمان توقف ثبت نام است و ایشان هم پذیرفتند. برنامه‌های جایگزین و شیوه نامه آموزش هنر را هم خواسته‌اند که مدیران مرتبط به همراه کارشناسان در حال تکمیل و ارائه آن هستند.

 

یعنی آقای شهاب مرادی، مخالفتی با موسیقی و آموزش آن ندارند؟

ایشان مدیری تحول‌گرا و ساختار ساز است. از سویی به مضامین دینی و انقلابی و روحیه جهادی و کار ماندگار معتقد است و از دیگر سو بهترین شیوه فرهنگ‌سازی شایسته و تبلیغ و توسعه اخلاق و روحیه کمال‌طلبی انسان‌ها را در استفاده از زبان و بیان هنر می‌داند. تاکید ویژه و همیشگی ایشان برآموزش درخور شأن و نگاه حرفه‌ای و موثر در عرصه هنر است و از آن مهم­تر به جریان­سازی، شبکه‌سازی، حضور انجمن‌ها، مشورت متخصصان، تکریم هنرمندان طراز اول و توجه خاص به نسل جوان و کشف و شناسایی و جذب استعدادهای هنری  اعتقاد عمیق دارد. در هر ملاقاتی  هم که با ایشان دارم پیگیر جلسات و تعامل با انجمن‌های هنری و کانون­های تخصصی هنر است.

حتی موسیقی؟

بله؛به طور خاص موسیقی و ادبیات.

پس چرا به یکباره دستور لغو برگزاری این دوره‌ها صادر می­شود؟

عرض کردم که این تصمیم در راستای بازنگری شرایط دوره‌های آموزشی موسیقی بود. ضمن آنکه برگزاری این دوره‌ها متوقف نشده، بلکه ثبت نام متوقف شده تا پس از اصلاح و ساماندهی وضعیت و البته با نگاه حرفه‌ای و رویکرد پژوهشی و نگرش تکمیلی به حوزه آموزش، باز طراحی شود. به همه اینها تعامل با مدیریت آموزش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی سیاستگذار آموزش‌های آزاد هنری، هماهنگی با بیش از ۲۰۰ آموزشگاه تخصصی موسیقی در سطح شهر، نگاه آکادمیک و مدرسه‌ای به آموزش، جذب هنرجوی هدفمند، گریز از نگاه اوقات فراغتی در آموزش هنر، یکسان‌سازی و استاندارد سازی سیستم آموزش و… را  هم اضافه کنید.

اما چندی پیش درمصاحبه ای که با آقای مختاباد داشتیم، وی عنوان می کرد که آقای شهاب مرادی، دلیل این کارش را اینگونه توجیه کرده که: فرهنگسراها باعث از رونق افتادن دوره‌های آموزشی خواهند شد. ازدید شما این حرف و استدلال درست است؟

به نظر می‌رسد این برداشت آقای مختاباد بوده است. اما از جهت منطقی هم این حرف نمی‌تواند درست باشد. همانگونه که گفتم ما در تهران بیش از ۲۰۰ آموزشگاه موسیقی داریم. قبول دارم که از بین اینها تعدادی درجه ۲ و ۳ هستند اما بسیاری از آموزشگاه‌های درجه ۱ توسط استادان صاحب­نام و طراز اول کشور اداره می‌شود. به همین دلیل، معتقدم باید بین دوره‌های آموزشی موسیقی در فرهنگسراها و آموزشگاه‌های حرفه‌ای ارتباط و تعاملی جدی برقرار باشد. البته الان هم بسیاری از مدرسان ما در فرهنگسراها از بهترین مدرسان آموزشگاه‌های موسیقی هستند، اما دراینجا نکات دیگری هم وجود دارد. مثلاً اینکه اکثر هنرجویان آموزشگاه‌ها برای یادگیری موسیقی به شکل حرفه‌ای و جدی وارد آموزشگاه‌ها می‌شوند ولی درمورد فرهنگسراها آمار حکایت از آن دارد که بیش از ۷۰ درصد از هنرجویان به صورت تفننی و برای وقت گذرانی یا به اصطلاح سرگرمی، به این کلاس ها می‌آیند. اتفاقا یکی از دلایل ما هم همین مساله است. یعنی باید فرهنگسراها و آموزشگاه‌ها مکمل یکدیگر باشند و هر دو هنرجویان قابلی را تربیت کنند. این را هم اضافه کنم که برای سیستم آموزشی این گونه شاگردان اوقات فراغتی و فصلی، درآمدزا بوده و سودآورند اما ما کیفیت و اصل هنر را فدای درآمدزایی نمی‌کنیم. نگاه ما کاملا حمایتی است. جناب استاد مختاباد که این روزها قدر دیده و بر صدر نشسته اند در روزگارانی نه چندان دور در کنار بسیاری از هنرمندان صاحب‌نام امروزی در حوزه هنری حضور داشتند و به یاد دارم که علاوه بر کلاس‌های موسیقی و تدریس، بسیاری از آثارشان در آن روزها شکل گرفت. چه بهتر که سازمان نیز با حمایت هنر به دنبال خلق آثار ماندگار و شناسایی و جذب هنرمندانی باشد که در آینده مایه افتخار و مباهات باشد.

 

از سویی دیگر شنید شده که درجلساتی  آقای  مرادی، دلیل این تصمیم را نبود فتاوی فقهی درزمینه موسیقی و شبهه‌ناک بودن آن عنوان کرده‌اند. گویا استناد ایشان به یکی از سخنان مقام معظم رهبری بوده که درپاسخ شخصی که از آن حضرت سوال کرده­اند که آیا فرستادن کودکان و آموزش آنها درکلاس­های موسیقی که از صحت و سلامت آنها مطمئن نیستیم صحیح  است یاخیر؟ و پاسخ مقام معظم رهبری  هم این بوده است که چنین کاری درست نیست.

من تخصص لازم برای ورود به این سوال را ندارم. هنر موسیقی طی این سالها همواره محل طرح موضوعاتی این‌چنینی بوده و هست. اما تا آنجا که فتوای مراجع عظام و نظرات مقام معظم رهبری را مطالعه کرده‌ام، می‌دانم حد و مرزهایی برای نگاه به این هنر وجود داشته است که بیش از هر چیزی به غنا اشاره شده و آن محل اشکال بوده است. البته در بیانات رهبر معظم نکات سودمندی در حمایت از این هنر هم دیده می‌شود. اما درعین حال براین باورم که آقای شهاب مرادی، خود روحانی است و علاوه بر تسلط به مباحث فقهی و دینی و تاکید و الزام بر پیروی از منویات مقام معظم رهبری، از مدیران جوان و خوش فکر و اخلاقگرای جامعه است. به اعتقاد من اگر کسی بتواند دراین سازمان بیشترین تاثیر را برای بهبود وضعیت هنر این مرزو بوم داشته باشد، آن شخص به یقین شهاب مرادی است.

پس وی مخالفتی با آموزش موسیقی ندارد؟

نه. ولی درعین حال می‌گوید باید موسیقی «حرفه‌ای» باشد، «ترویجی» نباشد، «تاثیرگذار» باشد، به نیازهای اجتماعی و اخلاقی و انسانی توجه کند، «ماندگار» باشد، «معطوف به نیاز» جامعه و مخاطب باشد و در مجموع شاخصه‌های قابل توجه را داشته باشد.

کلاً به اعتقاد شما، شاخصه‌های یک موسیقی فاخر و اصیل چیست؟

پاسخ به این سوال، فرصت و رخصت دیگری می‌طلبد و به بحث جدی و البته نقد جدی نیاز دارد که خوشحال می‌شوم در یک گفتگوی دیگر به همین موضوع بپردازیم. اما در همین مجال به چند مثال بسنده می‌کنم. آلبوم‌های نوا، دستان، بیداد همایون، دل مجنون، ابوعطا و … از استاد شجریان، آثار ماندگاری از استاد شهرام ناظری مانند آتشی در نیستان و گل صدبرگ و…، کارهای علیرضا قربانی به ویژه روی به آفتاب و حریق خزان، سالار عقیلی و ترانه‌های ماندگارش به ویژه بازخوانی «وطنم» و «من که فرزند این سرزمینم»، یا چون به جناب مختاباد اشاره شد تصنیف‌های «شبانگاهان» و «تا کی به تمنای وصال تو یگانه» ایشان، موسیقی جاودان استاد فخرالدینی برای سریال امام علی(ع)، موسیقی زنده‌یاد بابک بیات برای سریال ولایت عشق، بسیاری از آثار محمد اصفهانی، علیرضا عصار، مجید اخشابی، زنده‌یاد  ناصرعبداللهی، مازیار فلاحی و … در زمره آثاری هستند که  برای جامعه مخاطبان فاخر و اصیل و مطلوب و تاثیرگذار بوده‌اند.

یعنی شما با موسیقی  “پاپ  و جاز” و… هم مشکلی ندارید؟

ما با هر نوع موسیقی که مرجع ذیصلاح آن یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آن را تایید کرده باشد موافقیم و از آن حمایت می­کنیم.

و چه برنامه­هایی برای حمایت موسیقی داشته ودارید؟

در گام اول جلسات متعددی با هنرمندان داشته‌ایم. مثلا با استادان گرانمایه مجید انتظامی، حمید رضا نوربخش، کیوان ساکت، حسام الدین سراج و بسیاری از سرآمدان شعر و ادب و هنر هم  جلسات متعددی گذاشته‌ایم و نظرات آنها را گرفته‌ایم تا در برنامه‌هایمان از آنها استفاده کنیم. درضمن برنامه‌های متعددی مانند تشکیل ۸ گروه سرود حرفه‌ای درفرهنگسراها، حمایت و تقویت گروه «کر» فرهنگسرای بهمن که یکی از افتخارات موسیقی ماست، تولید و ارائه آثار صوتی و موسیقایی شایسته، در اختیار گذاشتن فضای تمرین برای گروه‌های حرفه‌ای، برگزاری کارگاه‌های علمی و عملی، نشست‌های پژوهشی و… بخشی از برنامه‌های اجرایی ما در فصل تابستان است.

با این حال به نظر می‌رسد امسال آمار پذیرش هنرجویان بخصوص جوانان و نوجوانان در کلاس‌های موسیقی شما به شدت کاهش خواهد داشت. فکر نمی‌کنید این شیوه، آن هم درفصل تابستان که اوج اوقات فراغت دانش‌آموزان است، ضربه سنگینی برای اوقات فراغت آنها باشد که اتفاقا مسئولان درمورد آن زیاد شعار می­دهند؟

فکر می‌کنم این وظیفه مسئولان مرتبط است که برای اوقات فراغت دانش‌آموزان و جوانان و نوجوانان فکری کنند. ما در درجه اول یک نهاد «فرهنگی و اجتماعی» هستیم. دیگر آنکه فرهنگ‌سازی بر اساس اهداف و سیاست­های سازمان رویه اجرایی ماست. بدین ترتیب باید گفت که ما به هیچ عنوان نهاد آموزشی قلمداد نمی‌شویم و ورودمان به ساختار آموزشی نیز بر اساس ضوابط و بایدها و نبایدهای اساسنامه‌ای است. البته می‌توانیم در راستای اهداف سازمانی از هنر و موسیقی هم حمایت کنیم و دوره­های آموزشی هم بگذاریم، اما مهم­تر از آن برای ما بحث کیفیت دوره‌های برگزار شده است و به جای«کمیت» روی «کیفیت» آثار و البته کیفیت آموزش متمرکز هستیم. من معتقدم اگر به جای ۲۰۰ کلاس بی‌کیفیت، ۲۰ کلاس مناسب و با کیفیت و ایده آل داشته باشیم، می­توانیم بگوییم برای موسیقی و علاقمندان آن کاری کرده‌ایم.

ولی فکر نمی­کنید این درحق جوانان و نوجوانانی که استطاعت مالی برای پرداخت شهریه­های آموزشگاه­ها را ندارند، نوعی اجحاف باشد؟

با نگاه حرفه‌ای نباید اینگونه نگاه کرد. اول آنکه آموزشگاه‌های خصوصی هم درجه‌بندی و سطح‌بندی دارند و طبعاً شهریه‌هایشان متفاوت است. از دیگر سو بحث نیازسنجی هنرجو هم مهم است مخصوصا در دوره مبتدی. الان هرکسی یک ساز ارزان قیمت می‌خرد و به زعم خود فرزندش را می­فرستد دوره آموزش موسیقی. درحالی که دربیشتر موارد فقط وقت آن هنرجو تلف می‌شود و پس از چند دوره هزینه کردن، آن ساز جنبه تزیینی پیدا می‌کند و سینه آویز دیوار می‌شود. بسیاری از هنرجویان نمی‌دانند چه سازی انتخاب کنند و به چه استادی مراجعه کنند. وقتی برنامه آموزش و انتخاب درست هم نداشته باشیم که دیگر وخامت موضوع بیشتر می‌شود. زمانی که در سال ۶۹ به کلاس سه تار رفتم یک روز استادم از من پرسید: چه سازی را دوست داری؟ گفتم: پیانو. گفت: پس چرا آمده‌ای رشته سه تار؟ راستش را بخواهید، چون پول خرید پیانو را نداشتم این رشته را انتخاب کردم و کماکان شیفته پیانو هستم. با طرح این مثال می‌خواهم بگویم بسیاری از جوانان ما هم چنین شرایطی را دارند و مناسب‌تر آن است که مسیر آموزشی را فدای شهریه و درآمد و ارزان بودن و … نکنیم.

یکی از واقعیت­های دنیای موسیقی ما شکل‌گیری و فعالیت گروه‌های موسیقی زیر زمینی است. شما که تا این حد داعیه حمایت از موسیقی را دارید، اگر این گروه­ها به شما مراجعه کنند، از آنها حمایت می­کنید؟

به یقین گروه‌های فعال و حرفه­ای و سالم پس از تایید کارشناسان مدیریت موسیقی حمایت خواهند شد.

چطور؟ فرض کنید الان من به عنوان یکی از نمایندگان این گروه­ها پیش شما آمده‌ام. چطور از من و گروهم حمایت می­کنید؟

گفتم که رویکرد حرفه‌ای است. نماینده چیز دیگری است که با او کاری نداریم و به تبع آن شما که نماینده گروه هستید پاسخی نمی‌گیرید. سرپرست گروه با نامه درخواست مکتوب و سوابق گروه و معرفی افراد گروه و رویکرد حرفه‌ای و توجه به شعر و کلام و موسیقی و گروه و قدرت اجرا و نوع مخاطب، به مدیریت موسیقی و سرود که خود از فعالان عرصه حرفه ای موسیقی است مراجعه می‌کند و در خصوص نحوه همکاری و نوع حمایت تعامل خواهد شد.

پس باید هفت خان رستم را پشت سر بگذارند…!

توقعتان این نیست که شما مراجعه کنید و بگویید من موسیقیدان هستم و نماینده فلان گروه یا سرپرست بهمان گروه و بدون بحث و بررسی و گفتگو و کارشناسی لازم، فضای تمرین و سالن اجرا و هزینه تولید آلبوم و توزیع و … در اختیارتان باشد؟ اتفاقا بحث و دغدغه و تلاش من کنترل همین نگاه رایج حاکم پرتوقع است. دیپلم هم که بخواهید باید از کلاس اول شروع کنید و امتحان و بررسی و کلاسهای تقویتی و … پشت سر بگذارید.

نگفتید چه نوع حمایتهایی از آنها می‌کنید؟

ساده‌ترین آن اختصاص جای تمرین و ضبط است. الان این گروه‌ها از سر ناچاری و نداشتن جایی برای تمرین، می روند و در زیرزمین‌ها و جاهای پرت و نامناسب تمرین می کنند. در ادامه حمایتهای مالی و ورود در چرخه اقتصاد هنر و تولید و توزیع و عرضه و تقاضا تعریف می‌شود. گروه‌های خوب و مناسب حمایت خواهند شد.

و این گروه «خوب» از دید شما چه گروه‌هایی هستند؟

اصل کار نگاه هنری و شیوه هنرمندانه است. بداعت، خلاقیت و توجه به عنصر زیبایی سه رکن اصلی هر نوع آفرینش هنری است. در ادامه و پس از توجه به اصل هنر، نگاه سازمان و اهداف کلان آن مدنظر است. یک اثر خوب از این منظر باید مطابق با شئونات شرعی و عرفی، متناسب با فرهنگ عمومی، همسو با سیاستهای کلان نهاد متولی سیاستگذار، مروج شادی و نشاط و امیدبخش، تقویت کننده اصل همدلی و مهربانی، تداعی‌کننده مفاهیم ارزشمند معنوی و مذهبی، متمرکز بر جنبه‌های انسانی و روحیه متعالی انسانی و… باشد.

پس به نوعی، فقط باید مذهبی باشد!

اگر از سخنان من این گونه برداشت می‌کنید که من این برداشت را توضیح می‌دهم. معماری شکوهمند ما که در تاریخ هنر جاودان است و با کمال افتخار و غرور در تمام جهان به آن افتخار می‌کنیم، محصول تفکر اسلامی و نگرش شیعی است. خوشنویسی و نگارگری ما هم یا  مبتنی بر مفاهیم دینی و مذهبی و آیات و روایات بوده است یا اشعار و نکات آموزنده ادبی. اما امروزه مفاهیم شهری و اخلاق اسلامی و رفتار شهروندی و قانونگرایی و فرهنگ نظم و انضباط و مناسبت‌های ایرانی و اسلامی و اعیاد و فضایل اخلاقی هم گونه‌های دیگر کار هستند.

اما به نظر می رسد اولویت شما همان موسیقی های مذهبی است.

به یقین اولویت ما در تمامی هنرها از جمله موسیقی مذهب و حفظ و حرمت آن است. نگاه انسانی به هنر و استفاده از زبان هنر در راستای تعمیق و ترویج ارزش‌های الهی و اسلامی وانسانی اساس کار ماست. به تعبیر دکتر شریعتی مذهب درِ ورودی به عالم غیب است و هنر پنجره آن. بسیاری از مفاهیم از جمله هنر الهی، هنر دینی، هنر والا، هنر قدسی، هنر متعالی، هنر اسلامی و … نشان‌دهنده تاثیر مذهب بر هنر هستند. کتابت قرآن و بسیاری از شاهکارهای هنری تاریخ مرهون این دین آسمانی است. مکاتب هنر اسلامی، جلوه ‌هنرهای سنتی، قرائت قرآن و توجه به صوت و لحن مناسب و شایسته و تاکید پیامبر رحمت و مهربانی بر این امر، گنبد و مناره و گلدسته ها و رواق و محراب معماری اسلامی، موسیقی ونجلیس با مفاهیم آفرینش، موسیقی نینوای استاد حسین علیزاده، مقدمه آلبوم دستان شاهکار استاد پرویز مشکاتیان، سمفونی خرمشهر استاد مجید انتظامی، سمفونی شهید، آلبوم‌های شمس الضحی و وصل مستان استاد حسام الدین سراج، آثار هنرمندان ارجمند حسین پارسایی، نصرالله قادری و دیگران در عرصه نمایش، فیلمهای زیر نور ماه، آژانس شیشه ای، از کرخه تا راین، میم مثل مادر، روز واقعه و … هزاران نمونه ماندگار و با شکوه و تاثیر گذار دیگر، مدیون و مرهون نگاه دینی و اعتقادی هنرمندان برای خلق معانی ماندگار است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سه × 2 =