زبان تصویر و عناصر بصری در گرافیک تلویزیونی
این مقاله در شماره ۲۱ فصلنامه تخصصی هنرهای تجسمی (بهمن ماه ۱۳۸۳) منتشر شده است.
مقدمه
تلويزيون از زمان پيدايش، جاي خود را به عنوان رسانهاي فراگير، جذاب و پرطرفدار در علوم ارتباطات تثبيت كرد. اين رسانه از آغاز همراه با رشد بيحد و مرز فني و تكنولوژيك، توانست امكانات و تواناييهاي هنرهاي ديگر را نيز در اختيار بگيرد. اما در ميان هنرهاي زيبا (۱)، تلويزيون بيش از هر رسانه ديگري به دليل وجود الفباي تصويري مشترك و يگانگي زبان بصري، به هنرهاي تجسمي(۲) وابسته است. اين وابستگي به اندازهاي است كه گاهي تلويزيون را ادامه عكاسي و نقاشي ميدانند؛ عكاسي به لحاظ ثبت و ضبط تصاوير از طريق دوربين و لنز بر روي فيلم، و نقاشي از نظر زبان تصوير، اهميت عناصر تصويري و نقش آنها در به وجود آمدن تصوير.
زيربناي هنر تجسمي و رسانه تلويزيون، درك تصوير است و تلويزيون براي شكلگيري تصوير به عناصر بصري نياز دارد.
خط، نقطه، شكل، سطح، رنگ، بافت، تيرگي و روشني، عناصري هستند كه همنشيني و ارتباطشان بر روي صفحه سبب ميشود تا تصوير ديده شود. «ديده شدن»، هدف مشتركي است كه هم تصاوير تلويزيوني و هم آثار تجسمي به آن منظور خلق ميشوند. اهميت عناصر بصري در يك تصوير نيز ناشي از اين هدف است. بايد پذيرفت كه نقش اصلي در بيان اثر بر عهده عناصر بصري است، زيرا هر عنصر بصري داراي «انرژي تصويري» است و خالق اثر با توجه به نقش و قدرت عناصر بصري، نحوه كنار هم قرار گرفتن و چيدهشدنشان در صفحه و با رعايت كيفيتهاي بصري(۳)، انرژي مورد نظر را در تصوير تعيين ميكند.
ارتباط گرافيك با تلويزيون
گرافيك، شاخهاي كاربردي از هنر تجسمي است كه بيشتر از گرايشهاي ديگر اين هنر، در خدمت تلويزيون قرار گرفته است. در اين رسانه، تقاضا براي گرافيكيكردن تصاوير روز به روز در حال افزايش است و شركتها و مؤسسات بزرگ برنامهسازي تلويزيوني، بسياري از طراحان گرافيك را در خدمت خود دارند. گرافيك در تلويزيون، دامنه وسيعي از فعاليتها را دربرميگيرد. از طراحي نشانه، لوگو، پيشزمينه، كپشن(۴)، عنوانها، سرفصلها و نمودارهاي تصويري گرفته تا طراحي عنوانبندي، وله(۵)، تيزرهاي تبليغاتي، صنعتي و فرهنگي.
همان عناصر بصرياي كه در هنر گرافيك به كار گرفته ميشوند، در تصوير تلويزيون حضور پيدا ميكنند. همانطور كه ذكر شد زبان و الفباي مشترك و شباهتهاي توليد اثر، ارتباطي محكم بين هر دو برقرار كرده است. با اين تفاوت كه ماده اصلي كار در توليد آثار تلويزيوني، جلوههاي نوري(۶) است. همة عناصر تصويري، با توجه به عناصر نوري خلق شده و توسط اشعههاي نور ديده ميشوند. دانهها و نقاط نوراني با دامنههاي متنوع در كنار هم مينشينند و باعث شكلگيري عناصر تصويري و در نهايت ايجاد تصوير ميشوند. ديده شدن تصوير نيز حاصل بمباران صفحه تلويزيون توسط نقاط نوراني است.
طراح گرافيك در تلويزيون با بهرهگيري از ويژگيهاي بياني عناصر متفاوت ساخت تصوير و به مدد ابزار نور، به بيان تصويري متنوع دست مييابد. طبيعي است كه ابزار جديد، توان ويژهاي در نمايش خط، شكل، رنگ و كنتراست ايجاد ميكند.
به دليل استفاده از نوع خاصي از دستهبندي گرافيك، و با استناد به ابزارهاي نوري در گرافيك تلويزيوني و همچنين استفاده از نقاط نوراني براي خلق تصوير، اين نوع گرافيك را گرافيك نوري(۷) نيز ناميدهاند.
ابعاد گرافيك تلويزيوني
اما به غير از نور، بُعد ديگري كه گرافيك تلويزيوني را از صور ديگر گرافيك متمايز مينمايد، حركت است. حركت به عنوان عنصري مجزا در زبان گرافيك تلويزيوني نگاهي نوين را به طراح ميدهد. شايد از زاويهاي بتوان حركت را بُعد زمان نيز نام نهاد. عناصر تصوير در اين نوع گرافيك همگام با زمان در حركتند. در تصوير تلويزيوني پيام بايد به سرعت به مخاطب منتقل شود، بيننده قادر نيست تا دقايقي به تصوير خيره شود تا بتواند در كمال آرامش و در زمان مناسب از تصوير تأثير پذيرد. اگر تصوير در زمان مناسب درك و دریافت نشود، به سرعت از جلوي چشم ميگذرد و جاي خود را به تصوير بعد ميسپارد. از اين منظر نيز ميتوان در مفهوم بُعد زمان تأمل كرد. در گرافیک تلویزیونی محدوديت زمان و نبود وقت كافي براي تأثيرگذاري تصويری بايد در نظر گرفته شود. عناصر بصري در تلويزيون برخلاف تصاوير ثابت فرصت زيادي ندارند تا انرژي تصويري و ارزشهاي بصري خود را به بيننده برسانند.
در كنار جلوههاي نور و حركت ـ كه هر دو در زمرة عناصر ديداري قرار ميگيرند ـ بُعد ديگري كه خود عنصري مجزاست در اختيار طراح گرافيك تلويزيوني قرار ميگيرد. اين بُعد جديد برخلاف ابعاد ديگر، ديداري نيست و تأثير خود را بر روي حواس شنيداري مخاطب اعمال مينمايد. تلويزيون تواناييهاي صوتي(۸) را نيز در خدمت گرفته و جلوههاي شنيداري مانند گفتار ـمونولوگ و ديالوگـ، موسيقي و افكتهاي صوتي به عنوان عناصري تازه در كنار زبان و الفباي تصوير قرار ميگيرند. انتخاب صداي مناسب همراه با تصوير، تصورات بصري تازهاي را در انديشه مخاطب ايجاد ميكند. بسيار پيش آمده كه با شنيدن صدايي خاص، تصويري مرتبط با آن در ذهن تداعي شده و يا توسط ديدن يك تصوير يا يك تابلوي ثابت، صدايي در ناخودآگاه تجسم يافته است.
صدا نيز در گرافيك تلويزيوني بسان تصوير در بستر زمان جاري است و همگام با تصوير شنيده ميشود. طراحان گرافيك در تلويزيون در كنار زبان تصوير، از زبان صوت براي بيان و انتقال تصوير مدد ميگيرند و با الفبايي غني و بيكم و كاست، توانايي ارائه پيام ـ مفهوم ـ را به بهترين شكل در اختيار دارند.
طراحي گرافيك تلويزيون
طراح گرافيك قبل از خلق اثر (۹)، در گامهای نخستين به اتود (۱۰) نياز دارد و پس از به نتيجه رسيدن اتود و رضايتبخش بودن آن، ابزار و تكنيك مورد نياز را انتخاب و آفرينش اثر را آغاز ميكند. توليد و خلق آثار مرتبط به گرافيك تلويزيوني، تنظيم و نگارش طرح اوليه را ميطلبد. اين پيشطرح در بهترين شكل ممكن ميتواند يك فيلمنامه تصويري(۱۱) باشد.
با توجه به موضوع، ايدة اصلي شكل ميگيرد و طراح با كمك عناصر مورد نياز، شامل نقوش تصويري و مطالب نوشتاري و با استفاده از خلاقيت ذهنياي كه در اختيار دارد، اولويت حضور عناصر بصري در كادر تصوير، زمان ماندگاري بر صفحه و قدرت و انرژي آنها را مشخص ميكند. اهميت فيلمنامه تصويري در ساختن گرافيك براي تلويزيون به اندازهاي ضروري است كه با اطمينان ميتوان گفت كه توليد يك برنامه تلويزيوني بدون آن غير ممكن است. مزيت ديگر داشتن پيشطرح، صرفهجويي در زمان و همچنين كاهش هزينه توليد است.
جداي از طراحان، بسياري از عوامل گروه توليد مثل كارگردان، طراح صحنه، تصويربردار و طراح نور نيز از ويژگيهاي مثبت فيلمنامه تصويري بهره ميبرند. تهيهكنندگان و برنامهسازان متخصص و آشنا با زبان تصوير بدون در اختيار داشتن فيلمنامه تصويري كار را كليد نميزنند. طراحان گرافيك كه از يكسو مجذوب توانمنديها و امكانات تكنولوژيك تلويزيون، ارتباط مستقيم و صريح با جمع كثري از مخاطبان در يك زمان و آگاهي سريع از بازخورد انتقال تصوير شدهاند، از سوي ديگر با موانع و محدوديتهاي رسانهاي (۱۲) مواجه هستند.
كادر تلويزيون
قاب تصوير ـكادرـ را ميتوان يكي از اين محدويتها دانست. در شكلهاي ديگر هنر گرافيك، طراح آزاد است كه با كمك دانش بصري، ذوق و سليقه، موضوع و شكل مطلوب، كادر مورد نظر را براي كار انتخاب نمايد. اما طراح گرافيك در تلويزيون فقط يك كادر ثابت در اختيار دارد. قاب تصوير مربع مستطيل با مقياس سه به چهار. اگرچه طراحان با استفاده از فريبهاي تصويري مثل به كاربردن تركيببنديهاي خاص، و يا پوشاندن قسمتهايي از تصوير با سياهي، و استفاده از عنصر تيرگي/روشني سعي دارند تا اين محدوديت را كمرنگ كرده و يا بياهميت جلوه دهند، اما دستاورد نهايي، تصويري است كه از قاب تلويزيون ديده ميشود و باز همان داستان كادر ثابت مربع مستطيل. اين نكته را نيز نميتوان ناديده گرفت كه در گرافيك تلويزيوني ـ برخلاف صور ديگر گرافيك ـ تركيببندي واقعي وجود ندارد. تركيببندي، در هر لحظه تغيير ميكند و عناصر بصري موجود در قاب تصوير به دليل عنصر حركت، پايدار نيستند و مدام در حال تغيير و تحول و حركتند (۱۳). با اين تركيببندي متحرك، طراح بايد به توازن، تعادل و تناسب در تركيببندي هر نما توجه كند. طوري كه هر نما هم به خودي خود تركيببندي مناسب داشته باشد و هم عناصر آن در نماهايي كه بهدنبال هم ميآيند با هم تناسب داشته باشند و تركيببندي كلي استواري را خلق كنند.
محدويت ديگر در زبان رسانه اين است كه عناصر بصري موجود در تصوير قادر نيستند كه آزادانه و بيحد و مرز بر صفحه نمايان شوند. طراحي يك پوستر را به عنوان نمونه در نظر بگيريم. در طراحي پوستر، گرافيست مجاز است تا اطلاعاتي كه از نظر اهميت درجه پاييني دارد و يا نقوشي را كه قرار است در پوستر باشند ـ و لازم نيست كه ديده شوند ـ در قسمتهايي از كادر و به اندازهاي كوچكتر از ساير عناصر بگنجاند. نوشتار، طوري چيده ميشود كه به ترتيب اهميت در اوليت ديد بيننده قرار گيرد. عناصر ريز نقش و بافتهاي پسزمينه، به هر صورت كه در پوستر قرار داده شود قابل درك است اما صفحة تلويزيون، اين توانايي را در اختيار طراح نميگذارد. در گرافيك تلويزيوني عناصر و نوشتههاي ريزنقش قابل رؤيت نيست و اگر هم ديده شود وضوح تصويري كافي ندارد. ضمن آنكه مخاطب نميتواند با نزديك شدن به صفحه تلويزيوني به عناصر تصوير توجه نمايد. از سویی، متحرك بودن تصوير اين مجال را به او نميدهد و از ديگر سو ماحصل نزديكي به صفحه تلويزيون، رؤيت نقاط و ذرات نورانياي است كنار هم چيدهشدنشان تصوير را شكل داده و قابل درك ميكند. برخلاف آن در پوستر، براي درك موضوع ميتوان به ميزان مورد نظر به اثر نزديك شد و يا در مدت زمان لازم اثر را بررسي نمود و عناصر آن را با دقت نگريست. نكته ديگر در دانش طراحان گرافيك، آگاهي طراح از دانش و تخصص فن مرتبط با آن است. طراح گرافيك ميبايست در همان مرحله اتود، پايان كار را در نظر بگيرد؛ آشنايي با انواع كاغذ (از نظر برش، قطع، جنسيت و میزان مركبخور بودن)، آشنايي با دستگاههاي ليتوگرافي و چاپ و تمام مواردي كه كار را به مرحلهاي ميرساند كه بهراحتي در اختيار مخاطب قرار گيرد. به طور کلی ميتوان گفت كه گرافيست قبل از خلق اثر، خروجي و كادر نهايي را در نظر ميگيرد. اثر هر قدر كه زيبا باشد و براساس دانش و آگاهي تجسمي شكل بگيرد، پس از مرحله تكثير و چاپ است كه در اختيار بيننده قرار ميگيرد و نظر مخاطب براساس نسخهاي است كه در اختيار دارد نه نسخه اصل. در تلويزيون هم محصول نهايي پس از ارسال سيگنالهاي تصويري و صوتي در كادر تلويزيون رويت و قضاوت خواهد شد. طراح گرافيك در تلويزيون ناگزير است براي كار خود و در زمان پيش طرح، با مباحث فني و مهندسي متناسب با تكنولوژي رسانه تلويزيون، آشنا باشد و محاسن و معايب آن را در نظر بگيرد. مواردي مثل رنگ در تلويزيون، ابزارهاي نوري، خصاهاي بصري تكنولوژي تلويزيون، امكانات فني برنامهسازي، ابزارهاي ثبت و انتقال تصوير و نظير اينها.
در هر حال، پس از شكلگيري و تكميل اثر توسط طراح، نسخه اصلي آن بر روي نوارهاي تلويزيوني ضبط شده و در اختيار تهيهكننده قرار ميگيرد تا مسير پخش تلويزيون را طي كند. يادآوري اين نكته ضروري است كه براي جلوگيري از كاهش كيفيت تصوير، نسخه مورد نياز بايد از نسخه اوليه ـ نسخه مادر ـ تهيه شود.
و آخر اينكه طراح گرافيك تلويزيوني پس از دانش تجسمي و دانستن الفباي زبان بصري و اشراف بر قدرت بصري، انرژي و رموز عناصر و كيفيتهاي بصري در اين رسانه، امكانات نويني را براي انتقال مفاهيم و تصاوير در اختيار دارد و توسط زبان ساده و گوياي گرافيك، سادهترين راه تأثير بر بيننده را برميگزيند.
پينوشتها:
۱- Fine Arts
۲- Visual Arts
۳- در مباني هنرهاي تجسمي؛ تعادل، تناسب، ريتم و هماهنگي را كيفيتهاي بصري ناميدهاند.
۴- لوحهها، نوشته يا نوشتاري كه در بين تصاوير و يا روي تصاوير نقش ميبندد.
۵- به كليه انتقالات تصويري و جلوههاي آن وله ميگويند.
۶- Light Effect
۷- گرافيك نوري به غير از تلويزيون در شاخههاي ديگر تكنولوژي و هنر مدرن و همچنين در وبسايتها حضور دارد.
۸- پيش از پيدايش تصوير و دستگاههاي ثبت و ضبط تصاوير ابزارهاي صوتي اختراع شده بود. اختراع دستگاه فونوگراف سالها قبل از دستگاههاي مرتبط با تصوير انجام گرفته است.
۹- اين اثر ميتواند طراحي پوستر، جلد، بروشور، نشان، آگهي و هر چيزي در زمينه تبليغات و فرهنگ باشد كه انجام آن به عهده طراح گرافيك گذاشته ميشود.
۱۰- پيش طرح. در هنرهاي ديگر نيز با شكلهاي متنوع، از پيش طرح استفاده ميشود. مثل اتودهاي نقاشان، قبل از خلق آثارشان.
۱۱- Story board
۱۲- در اين بحث، محدويت رسانهاي به لحاظ تكنيك و تخصص مدنظر قرار گرفته است.
۱۳- متحرك بودن تصوير و عناصر آن در تلويزيون سبب شده تا گروهي از متخصصان، اين نوع گرافيك را گرافيك متحرك بنامند. در نظر آنان هر اثري كه با استفاده از عناصر گرافيك و براساس حركت شكل بگيرد و در نهايت بر روي نوارهاي مغناطيسي يا به روش ديجيتالي ضبط و ثبت نقش شود، در زمره گرافيك متحرك قرار ميگيرد.
منابع و ماخذ:
۱ـ سعيديپور، فرشته، گرافيك در عنوانبندي فيلم، انتشارات سروش، ۱۳۶۶
۲ـ جزوات تدريس شده در باشگاه تلويزيوني جوان/ مبحث گرافيك تلويزيوني
The language of painting and visual elements in televisional graphics
Amir Abdolhosaini
Graphics is an endless world. The onewho holds its rudder or steering – wheel would be able to conduct a graphic draft to destination point and Therefore is a designor of graphics.
Of cource in this action televisional graphics and its characteristic has its specification.
A graphics designer in television after hearning the knowledge of incarnation and alphabetical language of visual knowledge and having domination over the power visual painting and be able to show or present the ability and misteries of the elements and visual quality of these mass media to the viewers.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.